مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

نگاهی به کتاب " دالان ها " اثری از منصوره اشرافی / علیرضا ذیحق

  علیرضا ذیحق


رقص خنجر ها در دشتی مشوش


نگاهی به کتاب " دالان ها " اثری از منصوره اشرافی


منصوره اشرافی را با شعرها ، نقاشی ها و نقد و تحلیل های ادبی اش می شناختم و ولی با چهره ی داستانگویی اش هیچ آشنایی نداشتم . کتاب  " دالان ها " اما مرا با زاو یه ای دیگر از خلاقیت بدیع او همراه نمود و تصویری دیدم از نسلی سوخته که با آرمان هایش عجین بود و تاوان های سخت چون رگباری کوبنده هستی اش را از ریخت می انداخت .

ادامه مطلب ...

قصه های قرآن به زبان ترکی /" اصحاب کهف " ین داستانی / علیرضا ذیحق

علیرضا ذیحق


قرآن ناغیل لاری:



" اصحاب کهف " ین داستانی

 

 

روم اؤلکه سینده " افسوس " آدلی بیر دیار وارایدی کی اوردا بیر پادشاه حؤکوم سوره رک تانری لیق ادّعاسی ائدیردی و ائله شوکت ، جلال و قودرَته صاحیب ایدی کی کیمسه جینقیرین چکیب سؤزونون اوستونه سؤز دییه نمزدی. تانری یا اینامی اولانلار دا ظاهیر ده ایمان لارینی گیزله دیر دیلر کی اونون غَضَبینه اوغرامایالار .


  ادامه مطلب ...

یا ابوالفضل / داستان کوتاه / علیرضا ذیحق

علیرضا ذیحق


داستان کوتاه


یا ابوالفضل !

 

مادرم رخت سبزی تنم کرد و گفت :

" تا چهل روز باید این پیراهن تنت باشه که نذرابوالفضل کرده ام ."

 اماخودش سیاه پوشیده بود. مثل خیلی از آدم گُنده ها . به این خاطر هم زدم زیر گریه و با جیغ و دادگفتم :

" منم سیاه می خوام .مگه نمی بینی بزرگ شده ام و دارم به مدرسه میرم ؟ "

ادامه مطلب ...

تنهایی / قصه ای از امینه معرفت خواه ( همراه با ترجمه ترکی / ترجمه : علیرضا ذیحق)

امینه معرفت خواه / ترجومه : علیرضا ذیحق


یالنیزلیق


حکایه


سالی * گونو همیشه کی کیمی دنیز کناریندا قوملار اوستونده اوتورموشدو . سالی گونلرینی چوخ سئوه ردی . تکجه دیله یی او ایدی کی گوجلو بیر دالغا یولدان یئتیره و دنیز اونو قوجاقلایا . او گون یارالی و یالقیز ساحیله پناه آپارمیشدی و کوسگون لوک اوزره بوتون عائیله سی بیله سینه اوز چئویرمیشدیلر . حتتا قدیم عشقیندن او کی اونو اوشاقلیق دان بؤیوک لویه چاتدیرمیشدی خبر یوخ ایدی .یالنیزلیقی نین درین لی یی هف سین سفره سینده دولچا دا اولان قیرمیزی بالیق لارین  تک لی یین دن درین ایدی.


ادامه مطلب ...

پناه / شعری از علیرضا ذیحق

  علیرضا ذیحق

 

پناه

 

ازمیان پوکه ها می گذرم

تلّی از سرب

راه را آکنده

و خاکستر جانها که آنسوترند .

نه سنگ اند نه خاشاک

فریاد عاشقانند

آدمیان اند

این گُر گرفته های سوزان .

  ادامه مطلب ...