نوحه گری و حزن درون در ایام محرم الحرام
در خیالهای کودکانه که گم میشوم و سینه زنان و زنجیر زنان دل شیفته را به یاد میآورم، حماسهای در ذهنم جان میگیرد که روزگارانیست مرا از آن گریزی نیست. موج اشکان سرریزام را وقتی که به واقعهی کربلای اندیشم، دمی مجال ایستادن نمیبینم و با نیلی رخ اطفال مهوش آل طاها هوای دلم را ابری مییابم.
پاتریشا کرون
چئویره ن : علیرضا ذیحق
بابک حیاتی نین باشلانیشی
بابک حیاتی نین ایلک ایل لری حاققیندا جانلی و آیدین بیر شرح ، " واقد ابن عَمرو التمیمی " آدلی بیریندن اَلده دیر کی بابک ین اخبارینی یازیب دیر وظاهیرده بابک ین قیامی واختی و یا بیرآز اندان سونرا اردبیل ده یاشاییردی . اونون یازدیغینا گؤره بابک ین آناسی کندلی بیر قادین اولاراق آدی " ماهرو " ایدی و " میمَذ " بؤلگه سیندن دیر کی اردبیل منطقه سینده ایدی .
علیرضا ذیحق
نیایش
داستان کوتاه
آشتی اش با خدا همه اش در یک چشم به هم زدن بود . او که همه اش می ترسید و استرس تو جان اش ریخته بود و جرمی نداشت و متهم بود و در آستانه ی محاکمه ای احتمالی ، یکهو آتشفشانی از امید و آرامش حس کرد و در میان گدازه های آتشی که هستی اش را می سوازند و همه ناامیدی بود و یأس و خیالاتی شدن های مدام . مثل قهرمانی پولادین ، فااتحانه از زیر آن همه سوزندگی و هراس لحظه ها گریخت .