مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

جمشید شاه / داستان عامیانه آذربایجان / علیرضا ذیحق

  علیرضا ذیحق

جمشید شاه

 داستان عامیانه آذربایجان

مرغ خندان، پرنده‌ی  خوشخوانِ شاه پریان "ملکه جهان افروز" که با همه ی کوچکی اش نیمی نازنینی زیباروی بود و نیم دیگرش مثل گنجشککی،به خواب شاهزاده جمشید می آید و از دیاری اسرارانگیز بنام تخت سلیمان می گوید و اینکه بازی تقدیر، او را به سفری دور و دراز به جویایی او واخواهد داشت.

شاهزاده جمشید که به حیلت و مکر برادران و خواهران ناتنی اش، مورد غضب پدر تاجدارش محمدشاه قرار گرفته و از قصر رانده شده بود روزی شنید که پادشاه از بیماریِ لاعلاجی دچار رنج و محنت است و طبق خوابی که دیده است چاره اش گوش سپردن به نوای پرنده ای نایاب است که بدنش ترکیبی از دختری مه روی و گنجشکی رام و خیال انگیز می باشد.

ادامه مطلب ...

کتاب " قصه های ذیحق"در بازار کتاب


کتاب " قصه های ذیحق"در بازار کتاب

داستانهای کوتاه علیرضا ذیحق که از 18 سالگی اش شروع می شود و در سال 95 قریب به چهل سال خلاقیت ادبی وی را شامل می شود توسط "نشر شعر سپید" منتشر شد و در بازار کتاب خوش درخشید . نثر و سبک خاص وی در قصه نویسی ، بدیع و منحصر به فرد است و وسواس خاصی در گزینش ِ ماندگار آنها در این مجموعه داشته طوری که با مضامین متفاوت ، 94 داستان را زیور این کتاب کرده است .

این مجموعه داستان ، تنها میراث چهل ساله ی خلاقیت وی نمی باشد و چندین رمان چاپ شده و ناشده دارد که از میان آنها رمان های " عروس نخجوان " و " اعلان عشق در باکو " چاپ شده و با اقبال عمومی مواجه گردیده اند .وی به زبان مادری اش ترکی نیز می نویسد و مجموعه داستان " یئر گؤی عشق " یا به فارسی " زمین و آسمان ، عشق " هم به تازگی از وی منتشر شده است .کتابی با نام " رقص مرگ در میهمانی آتش " در باره ی او انتشار یافته که مشتمل بر نقد داستانهای وی می باشد . دوستداران این نویسنده می توانند جهت مطالعه ی آثار وی به نشانی دانلود کتابهای علیرضا ذیحق   مراجعه کنند . 



یادگار و گلابتون / داستان عامیانه آذربایجان / علیرضا ذیحق

   علیرضا ذیحق / داستان عامیانه آذربایجان


یادگار و گلابتون 


روزگاری در گوشه ای از هندوستان ، سرزمین کوچکی بود که حاکم اش پادشاهی به اسم بهرام بود واز بس از درد بی اولادی گریه کرده بود چشمانش چون دوکاسه ی پرخون شده بود . سپهر کج رفتار ، تخت عزت شاهی را در چشمانش خاکِ ذلّتی ساخته بود و با دلی پرخون و پردرد ، از اوّل ِ خاکِ پریزاد تا آخر خاکِ بنی جان بدبختی مثل خود را نمی شناخت. پیری و کهولت نیز بر او غلبه کرده و روز به روز ناتوان تر می شد . روزی پادشاه وزیران اش احمد وزیر و صمد وزیر را به حضور طلبید و گفت :

" در این دنیای فانی ، دل به فردا نمی توان بست و دیر و زود ستاره ی عمر من افول خواهد کرد . حالا که خداوند ، اولادی به من عطا نکرده وصیتی دارم و آن اینکه احمد وزیر که وزیر اعظم است  ودر تدبیر و صداقت و پاکی همتایی به روزگار ندارد ، بعد از مرگ من بر تاج و تخت پادشاهی بنشیند و صمد وزیر نیز وزیر اعظم او شود که درد من از درمان گذشته است . اما همسرم ملکه گل نگار را چنان در قصر ، عزیز و گرامی دارید که تا دنیا دنیاست خاری در قلب او ننشیند ."

اما از حکمت خدا نمی شود غافل شد که زن بهرام خان حامله شد و اما بهرام شاه را درد بی علاجی چنان به جان اش افتاد که قبل از تولد فرزندش ، در بستر مرگ افتاده و وزیران اش را به حضور طلبید :  ادامه مطلب ...