مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

زمزمه / شعری از علیرضا ذیحق

   علیرضا ذیحق


زمزمه

 

از تنگناها

تنگه های سرراه

شِکوه آغاز می کنی

نمی دانی که دیریست

زندگی از ممنوعه ها

زبان از ناگفته ها

مسیح از معجزه ها خسته است .

   علیرضا ذیحق



زمزمه

 

از تنگناها

تنگه های سرراه

شِکوه آغاز می کنی

نمی دانی که دیریست

زندگی از ممنوعه ها

زبان از ناگفته ها

مسیح از معجزه ها خسته است .

دل به لبخند نوزادی ببند

با چشمانی دو دو زنان

که مشتاقانه

مهر را می جوید

و آغوشی که گرمی اش می بخشد

بی خبری از پلشتی

و فقر و غنایی که در آن زاده شده

معصومیتی به او می بخشد

که بودن را

شیرین می کند .

ازناسزاها

ناسازی ها

دروغی که چون ریگ روان جاریست

زیستن را تاب نیاوردن

قصه و غصه را در هم آمیختن

مردمان را در پگاهی خونین

از خواب رهاندن

زمزمه ها می آغازی

و نمی دانی

آن که به کوه زده است

روشنای چشمه ای را می جوید

که خنده ها بشکفند

و سراب های آتیه

سراپا نیست گردند

 حتی اگر قلب اش

چون شمعی

در ظلام طوفان خاموش شود .

برای من از عشق بگو

ازستبری پوست

از مردان ، زنان

و شعری که شور برانگیزد .

 واهمه ها را به یکسو افکن

پرنده ای چرخ زنان

رهایی را در سپهر

به رنگین کمان فرداپیوند می زند !

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.