مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

مکتوبات/ آداب و احوال نشریات شهرستانی/ علیرضا ذیحق

   مکتوبات / آداب و احوال نشریات شهرستانی  / علیرضا ذیحق


از دوستان فرهیخته یکی که یدی طولانی  در امر روزنامه نگاری داشت در آداب و احوال نشریات شهرستانی چیزی گفت که دریغ ام آمد در دفتر یادداشت ام ننویسم . او چنین می گفت :
.

   مکتوبات / آداب و احوال نشریات شهرستانی  / علیرضا ذیحق


از دوستان فرهیخته یکی که یدی طولانی  در امر روزنامه نگاری داشت در آداب و احوال نشریات شهرستانی چیزی گفت که دریغ ام آمد در دفتر یادداشت ام ننویسم . او چنین می گفت :
تیر ماه 94 بود که پیشنهاد سردبیری هفته نامه... را دریافت کردم و بعد از کش و قوسی قرار شد که از اول مرداد ماه مشغول کارشوم . کش و قوس ها هم مربوط به شرط و شروط ها بود مبنی بر انتشار منظم نشریه ، عدم دخالت در کار سردبیر واین که مدیر نشریه فقط سرمقاله اش را بنویسد و تمام . اما از شماره دوم بود که دخالت ها شروع شد و این که فلان مطلب باید حذف شود و فلان مطلب کوتاه و صفحات ترکی کم شود و از فلانی نباید مطلبی چا پ شود و هزار و یک اما و اگر دیگر . از جمله دادن یادداشت هایی بدون ذکر نام نویسنده . سرمایه ی لازم برای چاپ هفته نامه هم در موعد مقرر تأ مین نمی شد و در عرض 6 ماه عوض 24 شماره ، فقط 9 شماره چاپ شد . سه چهار مورد هم مردم به خاطر چاپ بعضی خبرها و گزارشها تهدید به شکایت کردند که دو مورد آنها جدی شد و درد سر ساز و بگذریم که در نشریات شهرستانی تا بخواهی دست روی مسائل اجتماعی و انتقادی  بگذاری عوض دولت ، ملت است که سرو صدا راه می اندازد . متأسفانه چندتا از نوشته ها هم به قلم مدیر نشریه بود که بی نام چاپ شده بود و من از ابتدا مخالف چنین رویه ای بودم . حتی کارنشریه کشیده بود به  چاپ سفارش های فامیلی مدیر نشریه  که فلانی از آشناهاست واز این مسائل . اما شاید این سؤال مطرح شود که چرا علیرغم این همه عهد شکنی و به سخره گرفته شدن شخصیت سردبیر ، من همچنان در سردبیری نشریه دوام آوردم . نخست این که از شماره دوم ابتدا نام ام را از سردبیری حذف کردم که مدیر هفته نامه مخالفت کرد  و دیگر این که به خاطر حرف مردم و شایعاتی که در یک شهر کوچک پشت سر آدم راه می افتد ، ترجیح دادم چندماهی هم که شده دوام بیاورم تا زمینه های لازم برای انصراف از کار ایجاد شود . تو این فکرها بودم که انتشارهفته نامه بخاطر پاره ای مشکلات اداری ، دچار مشکل گردید و فرصتی ایجاد شد که بتوانم خود را از مجموعه بیرون بکشم . 6 ماه گذشت و هر چه بود تجربه ی تلخی بود و حس می کنم که باید  تو کار روزنامه نگاری ،هر شرط وشروطی حتما باید با ذکر جزئیات و بی تعارف مکتوب گرددو از همان ابتدا روی آن پافشاری شود که حداقل  شخصیت آدم برای خود آدم محترم بمانَد.
26/10/94
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.