مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

گفتگو ی لیلا حکمت نیا با علیرضا ذیحق

گفتگو ی لیلا حکمت نیا با علیرضا ذیحق


#:  لطفا بیوگرافی مختصری از خود برای خوانندگان ما بفرمایید.

@:  متولد 1338 هشتم در خوی و اما تهران وتبریز  ، شهرهایی هستند که نوجوانی ها وجوانی هایم را بیشتر در آنجا ها بودم .تحصیلات تکمیلی ام در زمینه های علوم تربیتی و روانشناسی است از دانشگاه تربیت معلم تهران . اولین قصه ام که چاپ شد ، 14 سالم بود . درمجله " دختران و پسران ". نام داستان " معجزه سکه ها " بود وبه شکلی مرتبط بود با ماجراهای سفری که به شیراز و بندر بوشهر داشتم . شعرهای نوجوانی ام نیز بعضا در مجله فردوسی انعکاس می یافت . دوسال واندی هم در اوایل انقلاب اسلامی ، سردبیر ماهنامه ادبی" ده ده قورقود " بودم در تبریز . چندی هم در صفحات " ادب و هنر " روزنامه کیهان بودم از سال 64 . مدتی نیز سردبیر هفته نامه" اورین خوی" ، بعد از سال 80. حرفه اصلیم معلمی بود و الان باز نشسته ام . از کتابهای منتشر شده داستانی ام " زخم شیشه " و " عروس نخجوان " را بیشتر دوست دارم ورمان های " اعلان عشق در باکو " ، " شبهای استانبول " و " زنی به نام آتش" را آماده چاپ دارم .مجموعه شعر " عطش " و چند تای دیگر هم هست .


  

گفتگو ی لیلا حکمت نیا با علیرضا ذیحق


#:  لطفا بیوگرافی مختصری از خود برای خوانندگان ما بفرمایید.

@:  متولد 1338 هشتم در خوی و اما تهران وتبریز  ، شهرهایی هستند که نوجوانی ها وجوانی هایم را بیشتر در آنجا ها بودم .تحصیلات تکمیلی ام در زمینه های علوم تربیتی و روانشناسی است از دانشگاه تربیت معلم تهران . اولین قصه ام که چاپ شد ، 14 سالم بود . درمجله " دختران و پسران ". نام داستان " معجزه سکه ها " بود وبه شکلی مرتبط بود با ماجراهای سفری که به شیراز و بندر بوشهر داشتم . شعرهای نوجوانی ام نیز بعضا در مجله فردوسی انعکاس می یافت . دوسال واندی هم در اوایل انقلاب اسلامی ، سردبیر ماهنامه ادبی" ده ده قورقود " بودم در تبریز . چندی هم در صفحات " ادب و هنر " روزنامه کیهان بودم از سال 64 . مدتی نیز سردبیر هفته نامه" اورین خوی" ، بعد از سال 80. حرفه اصلیم معلمی بود و الان باز نشسته ام . از کتابهای منتشر شده داستانی ام " زخم شیشه " و " عروس نخجوان " را بیشتر دوست دارم ورمان های " اعلان عشق در باکو " ، " شبهای استانبول " و " زنی به نام آتش" را آماده چاپ دارم .مجموعه شعر " عطش " و چند تای دیگر هم هست .

#: شعر خوی را چگونه ارزیابی می کنید ؟

@: شعر" خوی" - البته نه شعر ترکی آذربایجا نی - مثل شعر همه شهر های دیگر ، بدون پیوند آن با جریان شعری ایران و جهان ، بطور مستقل قابل ارزیابی ونقد نیست . اینجا هم استعدادهایی هستند که می نویسند و خلاقیت آنها روزی می تواند مطرح باشد که یک وجهه ملی و جهانی پیدا کنند و با نو آوری در زبان ،فرم ونیز ایجاد تنوع در مضمون ، محتوا، اشکال ذهنی و صوری و تأثیر گذاری جاپایی را برای خود در ادبیات معاصر دست وپا کنند

#: شعر و داستان ایران در چه مرتبه ای از جهان قرار دارد ؟

@: من حرفی از ادبیات کلاسیک نمی زنم که فردوسی ، خیام ، حافظ ، نظامی ، مو لوی ویا سعدی همانقدر در دنیا مشهورند که در ایران . اما ادبیات معاصر ما خیلی غریب مانده است ، هم برای خود مان و هم برای دنیا .هدایت ، چوبک ، نیما، شاملو ، ساعدی و فروغ فرخزاد هنوز در قد وقواره ای که هستند شناخته نشده اند . به استثنای " صمد بهرنگی " که آثارش جزو کلاسیک های جهانی محسوب می شود و کودکان جهان وبه تبع آن در مجامع ادبی و روشنفکرانه دنیا، نامی شایسته یافته است .

دلایل کشف نشدن شعرا و نویسندگان امروز ایرانی در دنیای ادبیات نیز، بیشتر برمی گردد به به خود ما و اینکه نخواسته ایم کسی قدش بلند تر از ما باشدمترجمان خوبی در ایران داریم که در هردو زبان فارسی و خارجی می توانند و می توانستند ترجمه کنند و اما این کار را نکرده اند . معمولا مردم هرزبانی ، خود مترجم شاهکار های ادبی کشور خود به زبانهای دیگر بودند . اما اینجا، دیگران را به ما شناسانده اند و ما را به دیگران نه . حا لا چرا ، کاری ندارم .اما بیشتر این مسائل برمی گردد به اِعمال ِ خط و خطو ط های سیاسی و قومی ونداشتن روحیه خود با وری و نیز نبودن هیچگونه سیاست حمایتی از طرف دولتها در مورد ادبیات مستقل . کسانی چون " سیمین دانشور ، سیمین بهبهانی ، منیرو روانی پور ، محمود دولت آبادی ، هوشنگ گلشیری ، رضا براهنی ، نصرت رحمانی و حتی از جوانترها " میترا داور " و " محمد بهارلو " سر و گردنی بالاتر از آنهایی هستند که صاحب " پولیتزر " و " نوبل " شده اند و یا کاندیدای آن جوایز .

# : یک شاعر و یک نویسنده خوب ( از دید شما ) باید دارای چه ویژگی هایی باشد ؟

@: از نظر من شاعر ونویسنده خوب کسی نیست که حتما باید مثل من فکر کند و یا که از نظر اخلاقی و معیار های ارزشی وحریم خصوصی زندگی ، لکه سیاهی تو کارنامه اش نباشد . چرا که ارزشها نسبی اند و از جامعه ای به جامعه ای دیگر وهمپای زمان فرق می کنند. نویسنده وشاعر خوب کسی است که با بهره گیری از زبان زنده عصرخود ، به کشف لحظه هایی از زندگی ، عواطف و احساسات انسانی نائل شود که در مردمان عصر خود و اعصار ی که هنوز نیامده اند با سبک وسیاق خاص خود یک حس قوی از همذات پنداری ، پویائی و نوستالژی فردی وگروهی ایجاد کند .

هنرمندان پرسنلی ، سفارش بگیر ومصلحتی نویس ، شبه هنر مندانی اند که همیشه یک جنین ناقص اند و تولدی هم اگر داشته باشند ، تا ویلچر را از آنها بگیری ، حرکتی نمی کنند. نویسنده وشاعر خوب کسی است که بعد از مرگش نیز ، زنده باشد و خلاقیتش تأ ثیر گذار .

#: شما به شاعران و نویسندگان جوان احترام خاصی می گذارید و این برایم جالب است دلیل این کار شما چیست ؟

توجه من به ادبیات ، غیر از مطا لعه کتاب از طریق سایت ها و وبلاگ ها نیز هست . در وب سایت ها نیز اکثریت با جوانهاست و آثارشان را که حوصله کنم می خوانم . بعضی از جوانها فوق العاده اند ، چه در نثر وچه در شعر . موانع ومحدودیت های نشر و پخش کتاب را نیز می دانم و همچنین هم سودا گری ها، حب وبغض ها و رفاقت بازی های رایج در بازار کتاب را . لذا آثار تنی چند از جوانان را خیلی شاخص دیده ام و در حد شناخت وشعورم ، به تشویق آنها کوشیده ام . شاید کمی هم بر می گردد به شغل معلمی و شاید هم عشق من به ادبیات متعهد ، مدرن و مسقل . البته تعهد در ادبیات ، با تعریف های من ادبیاتیست انسان مدار ونه اید ئولوژیک ،چه چپ و چه راست .

#:اگر حرف نگفته ای دارید بفرمایید.

@: حرف های نگفته که همیشه هست اما ، از اینکه جوانها ی فرهیخته ای چون شما به آثار من توجه دارند واقعا خوشحالم .

#: ممنون از اینکه وقت ارزشمندتان را به من دادید.


لیلا حکمت نیا


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.