علیرضا ذیحق
جیره
وقتی که هر زایشی را
افولی هست
فاصله هیچ مهم نیست
تا بجنبی
میلاد و مرگ
کنارهم جا می گیرند .
علیرضا ذیحق
جیره
وقتی که هر زایشی را
افولی هست
فاصله هیچ مهم نیست
تا بجنبی
میلاد و مرگ
کنارهم جا می گیرند .
انگار که بودن و زیستن
کوک اند با عقربه ها
و زمان ، جیره بندی ،
توشه اش عشق ، ایمان ، و آرمان
و کَمَکی مزاح.
الم اش اما
چون کوهی فراز
که آدمی را می فرساید
و غرق در مه
به قله ای چشم دارد
که رها شود
رها از درد
و آزاد از زمان .
مرگ و فرجام اش را اما
عقربه ای نمی سنجد
و بی تاریخ و گنگ جاریست
همچون عشق ، ایمان ،و آرزو
که در شعر و رگ و قصه
راهیست
و رنگ زیستن دارد .