مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

یادداشتی بر " معشوق بی صدا " نوشته ی " منصوره اشرافی / علیرضا ذیحق

http://s4.picofile.com/file/7848647090/clip1_image001.jpg  علیرضا ذیحق

`

یادداشتی بر " معشوق بی صدا " نوشته ی " منصوره اشرافی


منصوره اشرافی به عنوان یک هنرمند زن که هم اهل شعر است و نقاشی و هم نوشتن، درکتاب " معشوق بی صدا " * رویکردی دارد به مبحث زن در هنر و خصوصا جایگاه زن در ادبیات فارسی که پدید آورندگان آن عمدتا مرد بودند وتأ کید بر نقش " معشوقه " بودن زن ، از رنگ و جلوه ی زیادی برخوردار می باشد :

 



 http://s4.picofile.com/file/7848647090/clip1_image001.jpg  علیرضا ذیحق

`

یادداشتی بر " معشوق بی صدا " نوشته ی " منصوره اشرافی


منصوره اشرافی به عنوان یک هنرمند زن که هم اهل شعر است و نقاشی و هم نوشتن، درکتاب " معشوق بی صدا " * رویکردی دارد به مبحث زن در هنر و خصوصا جایگاه زن در ادبیات فارسی که پدید آورندگان آن عمدتا مرد بودند وتأ کید بر نقش " معشوقه " بودن زن ، از رنگ و جلوه ی زیادی برخوردار می باشد :

" نقش معشوقه بودن نه تنها هیچ گاه به فراموشی سپرده نگشته ، بلکه شاخص ترین و برجسته ترین  نوع حضور زن در این عرصه بوده است . "

نویسنده  همچنین گریزی به ادبیات خلاقه ی زنان در صدسال اخیر زده که بارز ترین وجوه آن رادر آفرینش های شعری " پروین اعتصامی " و " فروغ فرخزاد" دیده و معتقد است :

" اکثریت شاعران زن که پروین اعتصامی نماینده ی بلامنازع آنان می تواند باشد  با وجودی که زن می باشند اما شعری مردانه دارند ... زیرا مقتضیات زمان آنها را به ناچار وادار می نماید که احساسات و عواطف خود را در مقابل جنس مخالف، در پشت پرده ی اخلاق پنهان بدارند ... تنها معدودی شاعر زن به تو صیف از معشوق پرداخته که در شعر امروز ، " فروغ " شاخص ترین آنهاست ... فروغ فرخزاد شاعری بود که احساسات و عواطف خود را صریح و بی پرده بیان می نمود و این شیوه او را در آغاز راه شاعری خود به اوج رساند ..."

منصوره اشرافی با اشاره  به مسئله ی خود سانسوری در آثار زنان و مذموم شمرده شدن بیان احساس در نزد آنان ، می رسد به جایی که می گوید :

" شاعران مرد به هزاران گونه و شکل ، معشوق خود را توصیف و یا ستایش نموده اند و از وصف هیچ گونه چیزی دریغ نکرده اند . حتی گاه این ستایش و عشق ورزی را به افراد همجنس خود نیز تسری داده اند و جامعه همچون امری عادی با این برخورد داشته است ...ولی زن ناچار بوده آنچه را که مورد پسند جامعه ی مرد سالار است را بازگو کند."

نکته ای که  بانو " سیمین دانشور " نیز به عنوان برجسته ترین داستان نویس معاصر ، در رمان " ساربان سرگردان " که یک متن درخشان ادبی می باشد و بالطبع با مظاهر مختلف فرهنگ ، سیاست ، تاریخ و اجتماع  درگیر است ، این استیلای مردانه را مدّ نظر گرفته و می گوید :

" حتی روح قدیسها را اگر برهنه کنی، بیشترشان تنوع طلبند ، اما توقع ندارند زنهاشان دست از پا خطا کنند ... تو با ذهن دیگران می اندیشیدی و سخن دیگران را می گفتی ..."

سیمین دانشور در رمان " سووشون " ،در بیان چنین حسی که متبلور از زیستن آدمیزاده در جامعه ای نابرابر از نظر فرصت های رشد برای زنان می باشد ، نکات قابل تأملی را دارد که در آن اگر زن ، معشوقه و مادر هم هست ، باید که یک رسالت والای اجتماعی را نیز بردوش بکشد :

" آخر آدم باید در این دنیا یک کار بزرگتری از زندگی روزمره بکند . باید بتواند چیزی را تغییر بدهد ... کاش دنیا دست زنها بود ، زنها که زائیده اند یعنی خلق کرده اند قدر مخلوق را می دانند . قدر تحمل و حوصله و یکنواختی و برای خود هیچ کاری نتوانستن را . شاید مردها چون هیچ وقت عملا خالق نبوده اند ، آن قدر خود را به آب و آتش می زنند تا چیزی بیافرینند . اگر دنیا دست زنها بود جنگ کجا بود ؟ ... من نمی توانم مثل همه باشم ..."

در مسیر این وقوف و آگاهی در ساختارهای ادبی ، قصه نویس نام آور " منیرو روانی پور " را نیز داریم که به بُعد دیگر قضیه ، همانا  عدم پرهیز زنان از بیان احساسات درونی شان تو جه داشته و در یکی از یادداشتهایش می گوید :

" بدبختی هامان به خاطر آن است که ما خواسته های زمینی مان را انکار می کنیم ."

لذا این دگر اندیشی در بین هنرمندان زن ایرانی ، لزوم پرداختن آنا ن به مضامین ذهنی و اروتیک را ضروری جلوه می دهد و باید هم که در یک جامعه ی پویا چنان باشد .

منصوره اشرافی در ادامه ی بحث ، ضمن پرداختن به آثار " احمد شاملو " یه عنوان پیشتاز ترین شاعرمرد در سرودن اشعار عاشقانه ، مقایسه ای بین معشوق " فروغ " و معشوق " شاملو " انجام داده و به استنباطی نو می رسد :

" فروغ ، معشوق خود را به دیده ی یک یاری رسان ، هستی بخش ، نجات دهنده و پناهگاه نگریسته است . اما وجه دیگری که در شعر فروغ مشاهده می شود و در شعر های عاشقانه ی شاعران مرد تقریبا وجود ندارد، این است که " فروغ " معشوق خود را سرچشمه ی آگاهی و دریافت های نو می داند و اورا تجسم بخش شکفتن و رستن قرار می دهد . یعنی جدا از نگاه های مادی و جسمانی به معشوق خود ، به بعد معنوی معشوقه نیز توجه داشته است ... " شاملو " در عاشقانه های خود ، استوار و پابرجا از خود سخن می گوید و از بودن معشوق ، نیرویی مضاعف پیدا می کند که این نیروی مضاعف را همچون یک سلاح برای رویارویی در برابر دشمنان بکار می برد و برعکس آن ، " فروغ" معشوق را بدین خاطرمی خواهد و می ستاید که او را به عنوان معنا دهنده ی خود و زندگیش می داند ... " شاملو " در آثار خود به موازاتی که به محبوب و معشوق خود جایگاهی خاص و با اهمیت اختصاص داده است ، به گونه ای او را به " اسطوره " مبدل کرده است . اسطوره ای که در آن معشوق (زن ) از ویژگی طبیعی و ذاتی که مختص افراد بشر است جدا گشته است و ویژگی های خاص و خارق العاده بودن را می یابد ... اصلی ترین و مهم ترین مورد ِشعرَ عاشقانه ی  " شاملو " تأکیدی بر نقش پرستار و ناجی بودن معشوق است . "

نویسنده در این پژوهش ، در پی عریان نمایی کلیشه  های جا افتاده و عمدتا منفی از " زن " در ادبیات فارسی، و تبدیل شدن زن به " معشوق بی صدا " یی که بازتاب احساسات او ناشنیده و ناپیدا  باقی مانده و فرجام اش به یک نوع تک صدایی مردانه منتهی شده ، تلاشی نیز داشته است در ارائه ی یک تحلیل جامعه شناختی و گریز به ریشه ها در مورد این خلأ. اما چیزی که کار او را خواندنی تر کرده و از مباحث خشک و مرسوم تحقیقات به اصطلاح دانشگاهی در ایران ، جدایش کرده و این پژوهش اجمالی را ، منزلتی مدرن بخشیده ، گستردگی ها و ظرایف نگاه " منصوره اشرافی " است به نادیده ها و ویژگی های کشف ناشده درشعرهای " فروغ " و " شاملو " . به خصوص تأکیدات نویافته اش بر ابعاد اسطوره ای و حماسی حضورزن در عاشقانه های شاملو ،کار او را به یک اثر غیر متعارف در حوزه ی نقد ادبی تبدیل کرده است .

 

* معشوق بی صدا ،منصوره اشرافی ، تهران ، نشر مینا ،چاپ اول ،1386

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.