ادبیات و جامعه
هنرمند با هنر خویش به بیان عناصری از آگاهیهای جمعی میپردازد و بادیدگاهی منتقدانه در برابر جامعه، هنر مستقلی زاده میشود که پیوندی ناگسستنی با زندگی اجتماعی و پیکارهای فردی و جمعی دارد. در هر اثر هنری، جامعه نمودی درخشان دارد و جای پای مؤثر آن از اثر زدودنی نیست.جامعه پیش از اثر و بعد از اثر وجود دارد و در چارچوب اجتماعی- تاریخیای که اثر در آن گسترش یافته و ناقد آن بوده است، قابل بررسی و تحلیل است.
ادبیات و جامعه
هنرمند با هنر خویش به بیان عناصری از آگاهیهای جمعی میپردازد و بادیدگاهی منتقدانه در برابر جامعه، هنر مستقلی زاده میشود که پیوندی ناگسستنی با زندگی اجتماعی و پیکارهای فردی و جمعی دارد. در هر اثر هنری، جامعه نمودی درخشان دارد و جای پای مؤثر آن از اثر زدودنی نیست.جامعه پیش از اثر و بعد از اثر وجود دارد و در چارچوب اجتماعی- تاریخیای که اثر در آن گسترش یافته و ناقد آن بوده است، قابل بررسی و تحلیل است.
اثر هنری که سازندة دنیائی تخیلی، رنگارنگ و غنی است چنان از یکپارچگی سرشار است که آن را به پدیدهای اجتماعی بدل میکند. آمیزة جامعه، نسلها و طبقات اجتماعی، آفرینشهای فردی را در چنان موقعیتی قرار میدهد که ساختارهای ذهنی هنرمند را با محتوای آگاهی جمعی ترکیب میدهد.
بررسی روابط هنر به خصوص ادبیات با جامعه، قدمتی دیرینه دارد و اما فقط در سده های نوزدهم و بیستم در جریان شکوفائی علوم اجتماعی میباشد که به رشتهای خاص تبدیل شده است. جامعهشناسی ادبی روشی انتقادی ارزیابی میشود که به متن و معنای آن توجه دارد. متنی که یک اثر ادبی است و با اندیشه و زبان و ارجاعات تخیلی و واقعی سر و کار دارد. واقعیتهای اجتماعی بر آفرینشهای ادبی تأثیر میگذارند و نویسندة توانمند و نوآور به کسی اطلاق میشود که ضمن بیان ادراکات، احساسات و عواطف دورنی خود، تصویرگر نامردایهای زمانه و ترنمگر دگرگونیها باشد.
نویسنده به انعکاس، بیان و برگردان مسائل اساسی جامعه رغبت میورزد و با اتکاء به اینکه هر فرد عضو چندین گروه است و همچنین از گروههایی نیز متأثر میشود که به گروه اجتماعی خاص او متعلق نیستند، توسط «لوسین گلدمن» دیدگاهی مطرح میشود که میگوید: «آفرینندگان واقعی آثار فرهنگی، گروههای اجتماعی هستند و نه اشخاص منفرد» بدین معنی که در آفرینش هنری، نویسنده و شاعر به تنهائی مدنظر نیست بلکه اثر، بازتاب آگاهی جمعی است و هنرمند با حضوری گستردهتر از سایر افراد در تدوین آن شرکت دارد. لذا در تعیین جایگاه اثر هنری نسبت به عامل اجتماع، هم اثر و هم آفرینش فردی پدیدهای اجتماعی قلمداد شده و به نوعی آفرینش جمعی نامیده میشود.
جامعهشناسی خواندن نیز از اهم مسائلی است که باید مورد بحث قرارگیرد. پیدایش گونههای عامهپسند ادبی و پافشاری بر مسائل احساساتی، ساختار و لحن ادبیات جدی را دگرگون ساخته و خوانندگان جدید که طالب اندیشهها و احساسات قالبی و مبتذل میباشند اثر خوب اعم از رمان، داستان کوتاه و شعر را با چالش مواجه ساخته است. اثر هنری خوب با متزلزل ساختن عادات ذهنی خوانندگان به زندگی و روحیه انتقادی بها داده و از سطحینگری میگریزد. لذا هر اثر هنری، به علاقمندان و خوانندگان فرهیختهای نیازمند است که متأسفانه تودههای خوانندگان با گرایش به متون ساده و آثار عامه پسند، از درک آثار جدی باز میمانند. اثر ادبی، بدون خوانندگانی که به آن حیات و فعلیتی نو میبخشند، موجودیتی ندارد و هنرمند واقعی در کشاکش آثار و اندیشههای مبتذل، گریزی جز انزوا نمییابد و باید در جویایی مطلب، سالها زمان سپری کند تا فرهیختگی، نبوغ را سلامی دوباره دهد.