گفتگوی علیرضا ذیحق ( سردبیر هفته نامه خوی) با استاد پرویز یکانی زارع «ائلیار» ، مورخ و فولکورشناس معاصر
فرصتی پیش آمد که خدمت استاد یکانی برسیم. این بار نیز چون دفعات گذشته با گرمی و مهربانی پدرگونه خود به استقبال ما آمد. استاد از آن بزرگانی است که رابطۀ شاگرد و استادی را با مهر خود، به رابطۀ فرزند پدری تبدیل میکند. استاد یکانی از جملۀ کسانی است که پا به پای جوانان پیش میرود. با آن که دهها کتاب در مورد تاریخ و فولکور آذربایجان و زمینه های دیگر نوشته است، ولی امکان چاپ حتی بیش از نود درصد آثارش هم ممکن نگشته است که امید است در آینده شاهد آثار استاد باشیم.
گفتگوی علیرضا ذیحق ( سردبیر هفته نامه خوی) با استاد پرویز یکانی زارع «ائلیار» ، مورخ و فولکورشناس معاصر
فرصتی پیش آمد که خدمت استاد یکانی برسیم. این بار نیز چون دفعات گذشته با گرمی و مهربانی پدرگونه خود به استقبال ما آمد. استاد از آن بزرگانی است که رابطۀ شاگرد و استادی را با مهر خود، به رابطۀ فرزند پدری تبدیل میکند. استاد یکانی از جملۀ کسانی است که پا به پای جوانان پیش میرود. با آن که دهها کتاب در مورد تاریخ و فولکور آذربایجان و زمینه های دیگر نوشته است، ولی امکان چاپ حتی بیش از نود درصد آثارش هم ممکن نگشته است که امید است در آینده شاهد آثار استاد باشیم.
اصرار داشتیم که با استاد مصاحبه ای داشته باشیم. ایشان نیز دعوت ما را اجابت نمودند و به صورت زیر به سؤالهای ما پاسخ دادند:
- برای آشنایی بیشتر خوانندگان لطفاً خودتان را معرفی کنید؟
- : «روح من به سرزمین زادگاهم میبالد ...»
پیش از هر چیز بر خود واجب میدانم سلامهای گرم و درودهای صمیمانه خودم را حضور با سعادت جناب علیرضا ذیحق سردبیر هفته نامه که ارادت قبلی خدمتشان دارم و همکاران محترمشان تقدیم و در تداوم راه پر افتخاری که پیش گرفتهاند آرزوی موفقیت روزافزون میکنم.
نامم پرویز، نام فامیلیم یکانی زارع فرزند میرزامحمدعلی، متولد شب یلدای 1321 هـ.ش در روستای «نورآباد» (شوعیب) از دهستان یکان کهریز شهرستان «مرند» هستم.
تحصیلات ابتدائی را در دبستان فردوسی شهانق و تحصیلات متوسطه را در دبیرستان شمس شهرستان خوی و تحصیلات عالی را در دانشگاه ابوریحان بیرونی تهارن به پایان بردم. اسم خاصی نیز که بر خود برگزیدهام «ائلیار» میباشد که با اجازه شما پاسخ سؤالهای شما را با اسم خاص «ائلیار» پاسخگو خواهم شد. از نصیب نیز از طایفه «اوغوزلو» میباشم.
ابتدای خدمتم را در سال 1342 با سمت آموزگاری، اول در روستای «زروان» شروع کردم، شرایط محیطی این روستا موجب دگرگونیهای عمیق در روح من شد. در این روستا بود که شاهد تیرهروزی مردم روستا و غرق شدن ذلتآور آنان در چرکاب و فلاکتهای ذلت بار اجتماعی آنان گشتم، و به این حقیقت تلخ خانی و اربابی با حاکمیت مطلق بر زندگی، زحمت و دسترنج و تمامی هست و نیست آنان را به یغما میبرد، وقوف حاصل کردم. این آگاهی مدام مرا به فکر و اندیشه و امید داشت. من نیز به سان اکثریت تحصیلکردههای آن روزی، سبب عمده و اساسی همۀ این بدبختیها و سیهروزیها را در بیسوادی و جهل ملت میددیم و متوجه میشدم که روستائیان با تمام توان خود تلاش میکنند تا بلکه از سیه دخمهای که در آن زندگی میکنند، روزنهای به روشنائی امیدبخش باز کنند. لمس این واقعیتها مر بر آن داشت تند و تیزی در این راه بردارم. این بود که دست تهی صرفاً با بهرهجوئی از اعتماد روستائیان به خودم مدرسهای بنا نهارم. شبها هم در یگانه قهوهخانه روستا برای بزرگسالان تدریس میکردم. این فداکاریها بود که ارباب روستا و آلت دستهای سیه مغز ارباب را به وحشت انداخت تا جانی که منزلم را به آتش کشیدند و حتی قصد جانم را نمودند. اما حس قدرشناسی اولیای دانشآموزان همۀ آن نقشههای شوم را خنثی نمود، و چون از این طرحها طرفی نبستند، شروع به پروندهسازی و دسیسهچینیهای متعدد کردند و پای مرا به سازمان امنیت آن روز و مراجع قضائی متعدد باز کردند. اما به لطف خداوند قادر و سبحان، در نهایت روسیاهی و عذاب وجدان برای ارباب و دار و دستهاش باقی ماند. بعد از دو سال و اندی به شهر منتقل شدم و در دبستان هدایت شهر خوی به تدریس پرداختم. با اتمام تحصیلات دانشگاهی به تدریس در دبیرستانها و مراکز تربیت معلم و دانشگاه علامه طباطبایی سابق (پیام نور فعلی) و دانشگاه آزاد اسلامی واحد شهرستان خوی پرداختم.
و در سال 1373 به افتخار بازنشستگی از آموزش و درس و 1380 از دانشگاه آزاد اسلامی نائل آمدم و حالا اوقات بیکاری خودم را صرف مطالعه و تحقیق و بررسی و نوشتن میکنم.
- بسیاری از خوانندگان با مقالات علمی و تاریخی شما آشنائی دارند. لطفاً در مورد آثار نشر شده و در حال انتشار خود اطلاعاتی به خوانندگان بدهید.
- : اکثریت آثار من مربوط به فرهنگ، تاریخ و مدنیت آذربایجان میباشد:
1-آذربایجان شفاهی ائل ادبیاتینا بیر باخیش (چاپ شده)
2- معرفی شهرهائی از آذربایجان (چاپ شده)
3- میرزا نوراله خان یکانی زارع از پس غبار زمان (چاپ شده)
4- ملیت سرداری ستارخان و مشروطه نهضتی (چاپ شده)
5- سؤزلوک (فرهنگ لفت ترکی به فارسی 32 جلد (چاپ نشده و آمادۀ چاپ)
6- فولکور (شاخصههای مختلف فولکور در هشت جلد (چاپ نشده و آمادۀ چاپ)
7- ترکان از دیدگاه تاریخ تا حال (چاپ نشده و آمادۀ چاپ)
8- دده قور قود بویلاری و بوتلارین آراشدید ماسی (در 2 جلد) (چاپ نشده و آمادۀ چاپ)
9- آذربایجان داستانلاریینی اؤزه للیکلری (چاپ نشده و آمادۀ چاپ)
10- اعلان نامه در شش جلد (چاپ نشده و آمادۀ چاپ)
11- تاریخ و جغرافیای آذربایجان پیش از تاریخ تا دورۀ معاصر (4 جلد آماده چاپ)
12- مجموعه مقالات در شش جلد (آماده چاپ)
13- مشاهیر و نامآوران شهرستان خوی در سه جلد (آماده چاپ)
14- آذربایجان ماهنیلار و نغمه لری (آماده چاپ)
15- بابک تاریخ گوزگوسونده (آمادۀ چاپ)
16- شیخ محمد خیابانی ئین حیات، در شونچه، دیله ک وجو نبوشوند باخیش (آماده برای چاپ)
17- آذربایجان اوشاق اویونلاری (آماده برای چاپ)
18- آشیق صنعتی (آماده برای چاپ)
19- بوزقورد لار (آماده برای چاپ)
20- یازئشمایازینی (چئشتیلی یازمالار) (آماده بر چاپ)
21- تورک ائتنونیم لر و تؤیو نیم لری (آماده برای چاپ)
22- مجموعه داستانهای تربیتی و پرورشی (آماده برای چاپ)
23- آموزش عالی در ایران باستان (این اثر در بین دانشگاههای سراسر کشور رتبۀ ممتاز را دارد»
24- من و خاطرات معلمی من (این اثر در آذربایجان غربی رتبه اول را کسی نمود)
25- گوشههائی از تاریخ آموزش و پرورش شهرستان خوی (آماده چاپ)
26- آشیقلار (آماده برای چاپ)
27- قوچلار و داش آسلانلار (آماده چاپ)
28- تاریخچۀ سوادآموزی در ایران (آماده چاپ)
29- آثار ترجمه شده
1-29- تاریخ آذربایجان نوشته اسماعیل عالی عباس اوغلو
2-29- قدیم ناچیخوان
3-29- اوشاق فولکورو
4-29- آذربایجان بدیعی و صنعتکارلیغی دویناموز ئیلرینده
5-29- قوتاد قوبیلیک
6-29- بوز قوردلار
7-29- آرازام کوره بندم
30- آثاری در رابطه با مراکز تربیت معلم:
1-30- روشهای تدریس علوم اجتماعی
2-30- روشهای تدریس علوم تجربی
3-30- بررسی کتاب (دروس) جغرافیا، تاریخ و تعلیمات اجتماعی (کار ارائه شده به گروههای آموزشی)
4-30- روش مطالعه و تحقیق (کار ارائه شده به گروههای آموزشی)
5-30- روابط شاگرد و معلمی (یک کار تحقیقی صورت گرفته توسط اینجانب بود)
6-30- راهنمای برنامه تمرین معلمی (کارورزی) مراکز تربیت مهلم شهرستان خوی
7-30- کتاب و کتابخوانی در مراکز تربیت معلم و دانشسرای مقدماتی شهرستان خوی
8-30- اصول و مبانی آموزش و پرورش برای تدریس در دانشسرا مقدماتی شهرستا خوی.
31- آثاری در رابطه با کلاسهای آموزش ضمن خدمت
1-31- راهنمای استفاده از وسایل کمک آموزشی
2-31- مسائل نوجوانان و روشهای هدایت رفتاری
3-31- اصول گزارشنویسی
32- آثاری در رابطه با دانشگاه علامه طباطبایی سابق و دانشگاه آزاد
1-32- بازی و کودک
2-32- تاریخ علوم
3-32- زبان آموزی
4-32- حرکات ورزشی و سرودهای خاص کودکان
5-32- آشنائی با کار وطبیعت و زندگی اجتماعی
6-32- روانشناسی تربیتی
7-32- روانشناسی کودک و جوان
8-32- مبانی جامعهشناسی
33- آثاری در رابطه با کلاسهای زبان ترکی که برای نخستین باز در خوی شخصاً راهاندازی کردم.
1-33- آذربایجان دیل و ادبیات تاریخی (در سلیک)
2-33- آذربایجان تورکجه سیین قرامئری (در سلیک)
34- و بالاخره بیش از 180 مقاله در زمینههای مختلف که اکثریت آنها در کنگره ها، کنفرانسها، سمینارها، همایشها، بزرگداشتها و نشریات دانشجوئی دانشگاهها: (اوئرنجی)= دانشگاه صنعتی امیرکبیر تهران + (ایشیق) دانشگاه علم و صنعت تهران + (ایلدیریم)= دانشگاه بوعلی سینا همدان+ پژواک و ... + غیر دانشگاهی: اندیشه فرهنگی + افق، خوی نگار و ... و مطبوعات شهری و کشوری ارائه و به چاپ رسیده است.
- در صورت امکان به مختصری از خدمات اجتماعی خودتان اشاره بفرمائید.
- : 1 -عضویت در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی شهرستان خوی
2- از مؤسسین و فعالان کانون نویسندگان شهرستان خوی
3- از مؤسسین کانون پیشکسوتان شهرستان خوی
4- از راهاندازان صندوق قرضالحسنه پیشکسوتان شهرستان خوی
5- از مؤسسین فروشگاه مستقل فرهنگیان شهرستان خوی
7- افتخار تدریس زنان و ادبیات و فولکور آذربایجان که برای نخستین بار در دانشکدۀ پرستاری خوی توسط اینجانب راهاندازی شد. و نیز تدریس زبان ترکی آذریابجانی در کلاسی که در کانون نویسندگان دایر شده بود.
8- تدریس فولکور آذربایجانی در کلاسهای تشکیل شده در دانشگاههای امیرکبیر و تربیت مدرس تهران توسط جناب مهندس علیرضا صرافی راهاندازی شده و از طرف ایشان هر ماه یک بار به عنوان استاد مدعود دعوت میشدم.
به نظر من هر انسان به ویژه اگر استاد و دانشجو و روشنفکر باشد تا زمانی که خود دست به تحقیق و تفحص در تاریخ و فرهنگ و ... منطقه و کشور خود نزده باشد نمیتواند به مرحله شعور و آگاهی کامل در زمینههای یاد شده برسد و نتیجتاً نمیتواند آغازگر و تداومبخش حرکتهای فرهنگی اصیل باشد.
- اگر ممکن است در مورد انگیزۀ کار و تحقیق و نوشتن در زمینههای فولکور، تاریخ و مدنیت آذربایجان نیز ولو مختصر صجبت فرمائید.
- : مطالبی که فرمودید در واقع عمدهترین محور فعالیتهای تحقیق و تفحص و بررسی اینجانب را تشکیل میدهد. چون مطالعات همواره بر شیوۀ تحلیل و آنالیز استوار است از مدتها پیش حتی از دوره تحصیل در دبیرستان (پیش از 1340 احساس میکردم در دورۀ پهلوی تلاش آگاهانه و برنامهریزی شده در جهت نهی و نفی فرهنگ و تاریخ ملیتهای غیرفارس ایرانی به ویژه ترک زبان ایران و قلب تاریخ آذربایجان و تحریف آن صورت میگیرد و نتیجتاً حقایق تاریخ به صورت واقعی و حقیقی بلکه در جهتی که بیشتر تأمین کنندۀ منافع رژیم پهلوی و در راستای توجیه اهداف سیاسی آن رژیم ارائه میشده است. لمس و درک این واقعیت ذهنم را سخن مشغول خود ساخته بود. از اینرو از آن زمان و به ویژه پس از بازنشستگی که فرصت تحقیق و مطالعۀ بیشتری را برایم فراهم نمود، درصدد روشن کردن حقایق حداقل برای خودم بر آمدم. چون که مطابق این فرمایش گهربار مولی الموحدین علی (ع) و نیز کلام مشهور سقراط که خودشناسی خداشناسی و دیگرشناسی است. با این حقیقت که بدون شناخت خود و هویت و ماهیت خود و محیط پیرامونی خود، نمیتوان پی به واقعیتهای هویتی و محیطی دیگران برد، بیش از پیش معتقد شدم. در این راستا بود که سرانجام ولو به صورت نسبی به عنوان یک آذربایجانی ترک زبان به خودباوری و بالندگی دست یافتم و از این طریق گرایش بیشتری برای احساس احترام به ملیتهای دیگر در خود احساس نمودم.
دلیل عمدهای که در درجه اول، توجه بیشتر خود را معطوف فولکوم نمودم این بود که به نظر من: «فولکور و نمونههای مختلف ادبیات عامه را میآفریند، حفظ میکند و موجبات پیشرو تکاملش را فراهم میسازد، همانا مردم یک سرزمین و تاریخ و فرهنگ و مدنیت آن مردم است؛ از اینرو سخت معتقدم فولکور یک ملت در دستیابی به معیشت، دنیای معنویات و تصورات دینی، اخلاقی، فلسفی، علمی و سایر ابعاد حیاتی آن ملت، میتواند مفیدترین و معتبرترین منبع محسوب گردد. و به این باور رسیدم که ادبیات عامیانۀ هر سرزمین نخستیت منبع و سرچشمۀ آفرینشهای ادبی میباشد و ادبیات مکتوب نیز در بستر قرون و اعصار براساس ابیات شفاهی (فولکور) راه شکلگیری و ترقی و تکامل را در پیش میگیرد به ویژه که ادبیات شفاهی آذربایجان یکی از متنوعترین و غنیترین ادبیات شفاهی یا فولکور در جهان است و خودبخود یک منبع عظیم و مهم تاریخی به شمار میرود و در افشاگری اهداف غرض آلود و تحریفگران میتواند ایفاگر نقش اساسی باشد. برای روشن شدن مطلب به مثالهای چندی اشاره میکنم:
در ادبیات خلق، نفرت و کین روستائیان و زحمتکشان و اقشار دیگر نسبت به عاملان ستم و بردگی و زورگوئی و تحکم منعکس میشود و گلایهها و کینهورزیها، امید و آرزوها به کرات بر زبان جاری میشود. درست از همین جاست که جیوه را داخل شیشه کرده به دست عروس میدهند و یا عروس را بر روی زین اسب یا جهاز شتر مینشانند (در سفرۀ عقد) مهمیزی به دستش میدهند تا بلکه بر زورگوئیهای مردش فایق آید و شوهر آیندهاش را به مردی رام و مطیع و نجیب تبدیل نماید.
و یا در نغمۀ زیر ردپائی از مبارزات اجتماعی، نوع و چگونگی فعالیت تودهها به چشم میخورد:
اژکوز، اؤکوز، خان اؤکوز
بوینو، قیزئل قان، اؤکوز
چک چاییری، چمندن
سنه جان قوربان اؤکوز
در حقیقت نوعی مبارزه است با طبیعت. یعنی عناصر زیربنائی و مادی یک کار تولیدی را نشان میدهد.
فولکلور همچنین شرایط اجتماعی دورانهای گذشته روشنگری میکند به بایاتی زیر توجه کنید:
آرازی آیـــیـــردیــلــار قـومولان دویــور دولار
من سنـدن آیریلمـازدیـم ظولـم ایـله آیـیـر دیـلار
این بایاتی اشارهایست به دوره قاجار و شکست ایران از روسیه. نیز ادبیات شفاهی بخوبی نشان میدهد که بدنبال جریان تغییر و تحول در افکار و اعتقادات انسانها، شیوه های مبارزه انسان با طبیعت نیز دگرگون می شود. بطور مثال به دو «آتا سؤزو» (ضرب المثل) دقت کنید:
«آللاها تـاپـشـیر دانـانی، قـورد یئـمز»
«اول دانانی باغلا، سونرا آللاها تاپشیر»
و یا از نغمه:
«داد ائی، داد ائی، داد ائی تات (داد) آلدی منی
آلـمادی قـوهـوم- قونـشـو یـاد آلـدی منـی»
متوجه می شویم که در آذربایجان باستان ازدواج فامیلی منسوخ بوده است. به هزاران نمونه از این قبیل می توان اشاره نمود.
- سؤال دیگر از ائلیار معلم این است: به نظر شما زبان چیست و زبان شناس کیست؟
ائلیار: زبان با جامعه و ملت ارتباط تنگاتنگی دارد. زبان وسیله ارتباط و مبادله کلامی ما بین اعضای یک جامعه و یک ملت است و نیز پل مبادله اندیشه محسوب می شود. بطور کلی «مفاهیم کلامی هر زبان، ویژگی های مفهومی، صوتها، چگونگی کاربرد کلمات عاریت گرفته شده از زبانهای دیگر، ترکیب کلامی و.... دانش فراگیری آنرا «زبانشناسی» و کسی که از اینها آگاهی دارد «زبان شناسی» خوانده می شود. البته تحت زبانشناسی کسانی هم هستند که به وحدت بین فرهنگ و زبان معتقدند.
- ضمن صحبت از زبان، اصول 15 و 19 قانون اساسی مطرح می شود ولی تا کنون چنین اصولی و اصول مشابه اینها از قانون اساسی کشورمان رنگ آفتاب به خود ندیده اند، در این مورد توضیح شما چه می تواند باشد؟
- : فراموش نکنیم که هدف از اصول 15 و 19 قانون اساسی عبارت از ایجاد عدالت بین ملل ایران زمین است: پروفسور «بوژن» می گوید: «یک نظام سیاسی سازنده و کارا و شایسته در مسائل امنیتی، بیش از توجه به ظاهر رویدادها، می بایست نکاتی را که امنیت را مورد تهدید قرار می دهد، مورد توجه و تدقیق و بررسی قرار دهد» طبق قانون اساسی کشورمان تمامی خلق های ایران زمین از هر نژاد و قومی که باشند، از حقوق مشترک برابر برخوردارند. حقیقت غیر قابل انکار این است که عامل وحدت ملل در ایران زمین دین مقدس اسلام باید باشد نه چیز دیگر.
- به نظر شما راه و روش نویسندگان و زبانشناسان در وضعیت امروزی در چه صورت می تواند مفید باشد؟
- : امروز وظیفه خیلی سنگین برای تمامی نویسندگان، روشنفکران و تحصیل کرده ها و متخصصین زبان این است که شب و روز با تلاشهایی به کار تحقیق و بررسی پرداخته و واقعیتهای تاریخی را آنگونه که هست انتشار دهند و به تمامی اشتباهات و خطاهای ایجاد شده نقطه پایان بگذارند.
- در جریان حرکت مدنی آذربایجان، زبان نقش والائی دارد. نظر شما در این مورد چه می تواند باشد؟
- : باید روشن کنیم که در سطح علمی در اثر ندانستن مادری تقریباً نود درصد خلقمان در واقع از نشریات دو زبانه و کتب منتشر شده به زبان ترکی بی نصیب می مانند و این با قانون اساسی سازگار نیست و این تلاش را برای تمامی روشنفکران آذربایجانی و صاحبان قلم و اهل نشریات و مطبوعات به عنوان یک دین تاریخی مطرح می سازد.
- توصیه و رهنمود شما به پیشرفت مدنی آذربایجان چه می تواند باشد؟
- : من در حد توصیه و ارائه رهنمود نیستم و لی صرفاً به منظور پاسخ به سؤال مطرح شده می توانم بگویم هر گونه حرکت فرهنگی می باید همراه با شعور و مهارت باشد. کسی که می خواهد در زمینه های تاریخ، زبان، فرهنگ و مدنیت دست به بررسی و تحقیق برده و دوام بخش حرکت مدنی باشد، باید به مرحله ای از شعور و آگاهی برسد، برای کسب هویت ملی باید به عنوان ادای دین در این حرکت شرکت نماید. برای هر آذربایجانی ضرورت دارد بی وقفه با تلاش و تحقیقات خود می باید ویژگیها و خصلتهای قومی و فرهنگی و نژادی خود را دریابد و آنها را به مرحله ای از ارزش افتخار برساند و نتیجه تحقیقات پژوهشگران در مجلات و روزنامه ها و کتابها انتشار یابد و در قالب برنامه های متعدد تجلی نماید.
- جناب یکانی، در حالیکه زبان ترکی یکی از غنی ترین زبانها و سومین زبان با قاعده دنیا می باشد و از نظر زبانشناسی قویترین زبان محسوب می شود، این حقایق از طرف شوونیستها مورد انکار قرار می گیرد، لطفاً نظر خودتان را در این مورد بفرمایید.
- : یقین که این از ناآگاهی آنان سرچشمه می گیرد. فراموش نکنیم که یونسکو شعبه ای از سازمان ملل متحد در سال 1378 زبان ترکی را از نظر قاعده و قانون سومین زبان در سطح جهانی اعلام نمود. بر اساس اطلاعات ارائه شده از سوی مؤسسه «آ. ام. ت 2002 » 19 در صد کلمات انگلیسی، 39 درصد کلمات ایتالیائی، 17 درصد کلمات آلمانی، 9 درصد کلمات فرانسوی از زبان ترکی گرفته شده اند. 92 درصد کلمات فارسی از زبان عربی ترکی گرفته شده است. 100 درصد کلمات ترکی ریشه اصیل دارند. درباره اهمیت و اعتبار زبان ترکی این کافیست که «نیکیتاهایدن» مشهورترین زبانشناس آلمانی در مؤسسه یوروترم گفته است که: زبان ترکی از نظر هماهنگی و سازگاری قاعده و قانون و فرم ها زبانی نیست که از طرف انسانها خلق شده باشد، شاید زبانی است که از طرف خداوند از آسمان آمده باشد.
- گاهی نشست ها و جلسات زبانی (ترکی) از طرف شوونیستها مورد تهدید قرار گرفته و یا بکار بردن آن در بزرگداشت ها و نیکو داشتها قدغن اعلام می شوند، نظر شما در این مورد چیست؟
- : به نظر من این کارها از طرف هر کسی صورت بگیرد باید بداند نهایت بی حرمتی به اصول 15، 19، 20، 23، 24، 26 قانون اساسی کشورمان می باشد.
- به نظر شما شعر و نثر معاصرمان چگونه باید باشد؟
- : باید بگویم هر ملتی شعر و نثر را در قالب و معیار اندیشه و فهم و ذوق خود می سنجد و دوست می دارد و اندیشه های درونی خود را با آن نشان داده و دردها و تلخیهایش را با آن بیان می دارد. یکی دیگر از وظایف شعر این است که واسطه ای امین بین شاعر و خواننده باشد. درست به سبب همین واسطه بودن شاعر می بایست ایلچی امانت خود را زیبا و امین بیاموزد، سرشار و غنی پرورش دهد، روان و کامل راه بیاندازد و مطالبات جامعه و زمان را در خود منعکس نماید. شاعر و نویسنده متعهد به باغبان و کسی که سفره باز می کند میماند. شعر باید گرم و به دل بچسبد و باید بدانیم که چنین شعری حاصل عاطفه ای پر جوش و حرکتهای حساس و آگاهانه است.
- نظرتان راجع به جریان زبان در آذربایجان چه می تواند باشد؟
- : زبان ترکی آذربایجانی ترکیبی از لهجه های اوغوزی، قیجاقی، و کم و بیش ترکی شرقی و تاتی می باشد. زبانی است که زبان تمام انسانهایی که در تمامی نقاط آذربایجان و خیلی از نواحی ایران زمین زندگی می کنند. به مانند هر زبانی دارای شیوه های ادبی و محاوره ایست و مالک بر انواع ادبیات کلاسیک یا کتبی و شفاهی است. شیوه محاوره ای این زبان در جاهای مختلف متفاوت است. و علیرغم این حقیقت برای تمامی متکلمینش به آسانی قابل درک و فهم می باشد. خواندن این زبان به نامهای: آذربایجانی، آذری، زبان آذربایجانی از دیدگاه علمی و درستی کاملاً اشتباه و پر ایراد است. زیرا نام زبانها همیشه با نام ملتها و قوم ها نامیده می شود نه بر اساس اسامی جغرافیایی. دلیل دیگر این که این زبان تنها زبان مردم آذربایجان نه بلکه زبان مردمی است که در استان زنجان و همدان و ساوه و اراک و شهریار، قزوین و دیگر نقاط ایران عزیز زندگی می کنند و خیلی از اینها آذربایجانی نیستند. پس صحیح ترین نام برای این زمان همان زبان «ترکی» است و بس. به نظر من اگر جریان زبان ترکی در حد مطلوب نمی باشد گناه و تقصیر ترکهای فارس شده بیش از همه می باشد. این ترکها از دوره پهلوی در اثر تضییق ها و تحقیرها، برای رهانیدن خود از این فشارها و اهانتهای هدفدار همانگونه که زنده یاد استاد شهریار گفته:
طفل از غضب گاه بگاه مادر دانی بکجا پناه برد باز به دامان مادر
- در این زمان نظام زبانی ضمن اینکه مهم تلقی می شود، بدون توجه به آمیختگی و آمیزش زبانها با هم، از مسائل دیگر محسوب می شود، در این مورد نظرتان چیست؟
- : گفتم که زبان با علوم و دانشهای اجتماعی در ارتباط است و زبان انسانهایی که در جمع و جامعه زندگی می کنند بوجود آورده اند. مرور زمان همراه با افزون شدن انسانهای جامعه ارتباط ها نیز افزون شده و نتیجتاً داد و ستد زبان ها با هم از یکدیگر بیشتر شده است. البته هیچ ایرادی در این امر وجود ندارد بلکه چنین مبادلاتی موجبات تعالی زبانها را فراهم می کند. در این پیشرفت و ترقی ها البته که رویدادها و حوادث جهانی بی تأثیر نیست و این باعث از هم گسیختن دیوارهای آهنین بین ملتها می شود. و این راه را برای بهره مندی ملتها از هم بویژه سهیم شدن در پیشرفت های دانش زبانشناسی هموار می سازد. علیرغم آنچه که گفتیم زبان ترکی ما یک زبان پیوندی و التّصاقی است و در مقایسه با زبانهای دیگر، هیچ نیازی به زبانهای بیگانه ندارد.
- اگر ممکن است درباره تاریخ و جغرافیای آذربایجان ولو بصورت مختصر توضیح دهید.
- : دایره المعارف بریتانیا نیکا تحت عنوان «آسیا- باستانشناسی، کوهستانهای شمالغرب ایران یعنی آذربایجان را باستناد اکولوژی گیاهی و حیوانی منطقه محل احتمالی پیدایش کشاورزی و دامداری و به جهت تعداد و تنوع آنتر و پوئیدهای عالی همراه با آسیای جنوب غربی محتمل ترین محل برای رشد فرهنگ می شناسد. کاوش غارهای «آزیخ»، «دامجیلی»، «داش سیلاحلی»، «تاغلار»، «آویداغ» و آثار بدست آمده از «شیخلی» (اطراف محال قازاخ)، «قادیر دره»، «چوماقلی»، «ماراللی»، «قورو چای» (توغ چمنلیگی یعنی چمن خان اوغوزها) در آذربایجان شمالی و نیز کاوشهای غار «تمتان» و منطقه «دِم دِم» در آذربایجان جنوبی، رو سنگ نواحی آشِئرون، ناخچوان، گه می قایا، کلبجر آذربایجان این ادعا را ثابت می کند. دانشمندانی چون آرتور آرتور کسیت، هنری فیلد، ائلس، وورث و... به این نتیجه رسیده اند که سرزمین ظهور انسان متفکر، شمالغرب ایران (آذربایجان) بوده و این منطقه مهد جامعه متمدن محسوب می شود. پژوهشگران، «آس» ها یا «آز» ها را یکی از بزرگترین قبایل ترک زمان به حساب می آورند. آسیا و آذربایجان نیز طبق شرح زیر بنام سرزمین و مسکن آس ها یا آزها خوانده می شود. کلمه آذربایجان در اصل متشکل از اجزای: «آذ+ ار+ بای+ گان یا قان» و قان معرّب شده جان می باشد.
«آز یا آس» ، نام قومی از ترکان قدیم بوده و در نوشته های قدیم «اورخون- یئنی سئی» نام برده شده است.همچنین آز یا آذ در لغت معنی «اوغور» (نیت خیر) می دهد. بار تولد روسی وابستگی آزها را با اتحادیه قبایل تورکئش محتمل می داند. «ار» دارای منشأ ترکی بوده و به معنی فرد، انسان، مرد، جوانمرد می باشد. این واژه بصورت پسوند واژه های دیگر چسبیده و نام قبایل را بوجود می آورد: (آو+ ار= آواره، خز+ ار= خزار با خزر، ماج+ ار= ماجار یا مجار، قاج+ ار= قاجار یا قجر و...)
آزر یا آذر به معنی قوم و قبیله ای که بعدها با تغییرهای مختصری به: «هازر- خازر- خزر» تبدیل شده است. گویا با این کلمه «آذار» یا «آذر» ، خورشید را اراده می کرده اند، زیرا خورشید خلاق و مبارک و برکت بخش پنداشته میشده است. پس «آذار» یا »آذ+ ار» نام خدای سعد و خیرخواهی نیز بود که قبیله و یا اتحادیه قبیله ای خوشتن را به نام خدای خویش می نامیده اند. «بای» یا «بی» یا «به ی»، یا «بیک» یا «بیگ» ، یا «بک» یا «بگ» به معنی غنی، توانگر، رئیس، قبیله، حاکم و... و از طرفی «بایماق» در ترکی قدیم به معنی تکامل و پیشرفته می باشد.
«گان» در زبان ترکی با قبول تغییرات آوایی به «قان» (و در زبان عربی به جان) مبدل شده و دارای معانی زیادی چون: پدر، خاقان و... می باشد، و نیز «قان» در ترکی علامت فاعلی با تأکید و مبالغه است (چالیشقان و...) و بایگانی یعنی تکامل یافته و بسیار پیشرفته.
با توجه به مراتب مذکور، «آذربایگان» یا «آذربایقان» یا «آذربایجان» به معنی پدر توانگر انسان آذ یا آسی و به بیان دیگر «پدر توانگر مبارک» و «آذ (آز) هایی که بسیار پیشرفته هستند» می باشد. تاریخ قومی و نژادی آذربایجان با نژاد و ایل ترک تبار و یا ترک زبانی چون: سومئر (شومئر) ها، لولوبی ها، ساویرها، کنگرها، پئچئنئق ها، اوغوزها، مانناها و شاخه عمده ای از مادها (دیاکونوف مورخ شهیر روشی در کتاب تاریخ ماد خود آورده است که از شش طایفه مادها پنج طایفه ترک زبان بوده اند و پروفسور زهتابی نیز باستناد دلایلی ثابت کرده که هر شش طایفه ماد ترک زبان و ترک تبار بوده اند.) و اورارتورها و... مربوط است و نام زبان فعلی ما بدور از هر گونه شک و شبهه ای فقط و فقط «ترکی» می باشد نه چیزی کمتر و نه بیشتر.
- از صحبت شما در این نشست متشکریم....
1392/6/14