مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

زندگی و آثار فردین / فصل اول ( از تولد تا ازدواج ) / علیرضا ذیحق

 http://s3.picofile.com/file/8214065576/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%8C_%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpgعلیرضا ذیحق



زندگی و آثار فردین

 

فصل اول

 

از تولد تا ازدواج

 

سا ل1309 است واولین فیلم سینمایی ایران با نام " آبی ورابی"با مضمونی خنده آور که صامت هست وکارگردانش "آوانس اوگانیانس" روپرده ی سینما ها.

سال 1309 است و نخستین سینمای مجلل ایران با نام سینما پالانس افتتاح می شود و آغازیست پر شکوه برای نمایش فیلم های ناطق.

سال 1309 است و " محمدعلی فردین" یکی از محبوب ترین چهره های تاریخ سینمای ایران چشم به جهان گشوده.

سال 1309 است ودرهمان محله ای که فردین متولد شده 2 ستاره ی دیگر هنری نیز پای به خاکدان زمین می نهند. ناصر ملک مطیعی و اکبر گلپایگانی. جاودانه های سینما و موسیقی ایران. سال 1309 است و سال ، سال میلاد جهان پهلوان تختی .

 

 

http://s3.picofile.com/file/8214065576/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%8C_%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg علیرضا ذیحق


زندگی و آثار فردین

 

فصل اول

 

از تولد تا ازدواج

 

سا ل1309 است واولین فیلم سینمایی ایران با نام " آبی ورابی"با مضمونی خنده آور که صامت هست وکارگردانش "آوانس اوگانیانس" روپرده ی سینما ها.

سال 1309 است و نخستین سینمای مجلل ایران با نام سینما پالانس افتتاح می شود و آغازیست پر شکوه برای نمایش فیلم های ناطق.

سال 1309 است و " محمدعلی فردین" یکی از محبوب ترین چهره های تاریخ سینمای ایران چشم به جهان گشوده.

سال 1309 است ودرهمان محله ای که فردین متولد شده 2 ستاره ی دیگر هنری نیز پای به خاکدان زمین می نهند. ناصر ملک مطیعی و اکبر گلپایگانی. جاودانه های سینما و موسیقی ایران. سال 1309 است و سال ، سال میلاد جهان پهلوان تختی .

" آقا گل" پدر فردین است و رفیق "تقی ظهوری" . هر دو عشق بازیگری دارند واما "آقا گل" که قبلا در امور فنی نیروی هوایی بوده و بعدها با تا سیس یک کارگاه فنی مدتی درشکه سازی می کرده وحالابا ساخت ابزارهای ماشین آلات سرگرم است، گاه گداری با تقی ظهوری در تئاتر تهران "پیس" می گذارند.  اما آخرین کارش می شود"خرابه های تخت جمشید"که اقتباسی است از" اپرت رستاخیز سلاطین" اثر " میرزاده عشقی". اجرایی پر مخمصه که در روز نمایش آن، داخل سالن تیر اندازی شده ویک نفر کشته می شود. " آقا گل" با آن واقعه از تئاتر دور می  افتد و می چسبد از حرفه اش. اما او که در دبیرستان آلمانی ها تحصیل کرده وضمن آشنایی به زبان آلمانی تسلطی کامل نیز به زبان عربی دارد می شود جزئی ازخاطره ی فرزندش فردین که می گوید : " زبان عربی او فوق العاده بود.تمام قرآن را حفظ بود. یادم می آید در ایام محرم با مادرم ، خدا بیامرز، می نشستیم و یکی دو ساعت قرآن را برای ما معنی می کرد. " (1) مادر فردین اصلیتی شیرازی داشت وپدرش متولد تهران واما تبارش از مردم " نطنز".

 فردین در چنین خانواده  و فضایی قد می کشد و از چهارده سالگی ، خود را در زمین فوتبال می بیند  و عشق شگرف اش به ورزش.  بعد از فوتبال می رود طرف ژیمناستیک وبعد ها هالتر ودستیابی اش به مقام دوم مسابقات قهرمانی کشور.تا که روزی با تشویق " امیر بهادری" که مربی کشتی بود،وسوسه می شود که هالتر را کنار گذاشته و برود رو تشک کشتی. موفقیت هایش در کشتی بی نظیر می شود وبا کسب مقام اول باشگاهای تهران، دعوت می شود به باشگاه " حسین رضی خان" واینجاست که با جهان پهلوان تختی آشنا شده و دوستی شان تا آخرین دم زندگی تختی همچنان گرم واستوار می ماند.

دیری نمی کشد که فردین در مسابقات قهرمانی کشور مقام آورده و وارد تیم ملی می شود. درتیم ملی دوشادوش جهان پهلوان تختی ، زیر نظر مربیانی چون حبیب اله بلور، حاج فعلی و " صمیم بیگ " ترکیه ای تمرین کرده ودر سال 1954 میلادی به مسابقات جهانی ژاپن راه می یابد. فردین  در وزن پنجم وتختی در وزن هفتم و برای نخستین بار تیم ملی کشتی ایران مقام قهرمانی جهان را تصاحب می کند.

فردین که در 18 سلگی ازدواج کرده بود وقتی قهرمان جهان می شود پسرش جهار پنج سال داشت  و هنگام تمرینات کشتی بیشتر اوقات همپای پدرش بود. فردین  درجایی از خا طراتش، از" تختی " چنین یاد می کند:" ...مرحوم تختی به رغم آن که  ما ورزشکار ها می گفتیم اهل سیاست نیستیم ولباس سیاست هر روز به تن یکی است، وما چه در عرصه ی کشتی وچه در زمینه ی هنر متعلق به مردم هستیم، مدتی به دکتر مظفر بقایی وحسین مکی ، که لباس ملی به تن کرده بودند، نزدیک شد.بعد به تدرییج کشیده شد به سوی دکتر مصدق و جبهه ملی...او هم که آدم گمنامی نبود مخفیانه کارهایش را انجام بدهد و کسی نفهمد. کارگزاران رژیم همه فهمیده بودند،منتها چون تختی بود مستقیما نمی توانستند عملی انجام دهند.... درست است که تختی با دست خودش ،  خودش را کشت اما او را کشتند. یک مقدار حکومت با فشارهای بی خود وبی جهت... ویک مقدار هم اطرافیانش....روزی هم که خودش را کشت جمعه بود وما خارج از تهران بودیم. شب که ساعت 5/8 رسیدیم خانه زنی که در خانه ما کار میکرد گفت: " آقای تختی بیش از ده بار زنگ زد." ظاهرا لحظاتی بود که گیر کرده بود وکسی را می خواست که با او صحبت کند..."(2)

 

 

**************************

 

پی نوشت ها:

ا-سینمای فردین به روایت محمد علی فردین/ عباس بهارلو- تهران ،۱۳۷۹ نشرقطره، صفحه ۴۲

۲-سینمای فردین به روایت محمد علی فردین/ عباس بهارلو- تهران ،۱۳۷۹ نشرقطره،صفحه۵۰

 

 

 

 

 

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.