مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

فردین و ورود به سینما / علیرضا ذیحق

  http://s3.picofile.com/file/8214065576/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%8C_%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg  علیرضا ذیحق

زندگی و آثار فردین


فصل سوم

 

فردین و ورود به سینما

 

فردین با " چشمه آب حیات" سینمایی را تجربه می کند که مثل علف هرز قد کشیده بود و به قول او"علاوه بر اینکه تربیت نمی شد بر سرش هم می زدند."سینمای مطرح ، سودا گر وجذاب اروپا وآمریکا با فیلمهایی که دوبله می شدند و به جاذبه های آن نیز می افزود، همراه با سوپر استارهایی که هنوز هم دنیای سینما به احترامشان کلاه ازسر برمی دارد، یکه تاز میدان بود ودر این میان سینمای ایران، بچه یتیمی که نه تشکیلاتی بالا سرش بود که حمایت شود ونه ،جز دو سه چهره ی بازیگری ، هنرپیشه ای داشت

 

 


  http://s3.picofile.com/file/8214065576/%D9%81%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%86_%D8%8C_%D9%82%D9%87%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C_%D8%AF%D8%B1_%D9%85%D8%B3%DB%8C%D8%B1_%D8%B3%DB%8C%D9%86.jpg  علیرضا ذیحق


زندگی و آثار فردین


فصل سوم

 

فردین و ورود به سینما

 

فردین با " چشمه آب حیات" سینمایی را تجربه می کند که مثل علف هرز قد کشیده بود و به قول او"علاوه بر اینکه تربیت نمی شد بر سرش هم می زدند."سینمای مطرح ، سودا گر وجذاب اروپا وآمریکا با فیلمهایی که دوبله می شدند و به جاذبه های آن نیز می افزود، همراه با سوپر استارهایی که هنوز هم دنیای سینما به احترامشان کلاه ازسر برمی دارد، یکه تاز میدان بود ودر این میان سینمای ایران، بچه یتیمی که نه تشکیلاتی بالا سرش بود که حمایت شود ونه ،جز دو سه چهره ی بازیگری ، هنرپیشه ای داشت. " ناصر ملک مطیعی" مرد اول سینما بود ودر قد وقواره ی او ، نه هنر پیشه ای داشتیم و اگر هم داشتیم کسی به خاطرش ، جلوی  گیشه ها صف نمی بست. "ایرج قادری"  اولین کارش را داشت  همراه با فردین شروع می کرد و هنوز تا سال 1340 که" بهروز وثوقی " و" رضا بیک ایمانوردی" هم وارد گود شوند و آسمانی پر ستاره را در سینمای ایران نقاشی کنند،دو سه سالی مانده بود. حتی کارگردان و فیلمبردار و نویسنده ی سینمایی که کارشان را هم  درست واصولی بلد نبودند- چهار پنج نفر بیشتر نبودند. سینما هایی که فیلم ایرانی نشان می دادند  نیز خیلی کم ومحدود به سینما های  جنوب شهر بود. سینما ی ایران نه بنیه ی مالی داشت و نه تکنیک ونه ستارگانی که به اعتلا ، مقاومت ورشد  آن در برابر سینمای هالیوود، هند، اروپا وترکیه یاری رسا ند.

" مسعود مهرابی"، مؤلف  کتاب" تاریخ سینمای ایران" که اولین چا پ اش در سال 1363  بود وسینمای ایران را از آزغاز تا سال 1357 بررسی می کند  ومتاسفانه از ویژ گی های یک اثر آکادمیک و پژوهشی  ، توشه ای  در بر ندارد و مرتب با انگ زدن ها ، استهزا ها و تلقین پیشداوری ها ونوع نگرش خود ، چنین کار ارزشمندی را دچار خد شه ساخته است ، سینمای ایران را با عناوینی چون " خشت اول "،" دیوار کج"  و" این دیوار کج فرو می ریزد" مورد بررسی قرار داده و با تمجید خود از سینمایی بی ستاره ، جشنواره ای  و روشنفکرانه ی بی مخاطب ، همرا ه  با متولیان امر، بنیان عمارتی به تبعیت از سلایق حاکم تئوریزه میشود که با بی اعتنایی به پیشکسوتها   و نان بریدن ها وحذف فیلمهای دنیا از ها لیوود تا بالیوود  و چین وماچین" - از اکران سینما ها وحمایت های بی دریغ دولتی ، می رسیم به جایی که امروزه ضمن کاهش روز افزون تعدادسینما ها ی کشور، سینما های معدودی هم اگر وجود دارند ،  آن هم با فوران این همه جمعیت جوان ، به زحمت سه چهار ردیف خود را می توانند پرکنند و اگر هم چنین اتفا قی می افتد باز در سا یه  ستار گان زن ومردی است که  در کسوت های  بازیگری وکارگردانی، باز به مرور ، به بدنه ی سینما چسبیده و باید نیز چنین باشد وهیچ گریزی نیست و ضعفی هم برای هنر سینما از این ناحیه ، هرگز نمی شو دگرفت. اگر نقطه ضعفی نیز برای هر سینمایی متصور است  در مضامین نازل و بی سر وتهی است که اکنون مثل همه جای دنیا، سیمای ایران نیز  به شکلی دچار آن است  ودرست هم نیست که بخاطر آن باز، در روزگاری دیگر که تاریخ سینمای ایران نوشته می شود بیاییم وهمه چیز را از بن منکر شویم. اقتصاد سینما وبه تبع آن شکوفایی اقتصاد کشور ، به همه ی سلیقه ها نیاز مند است و هرگز نباید فضای جامعه شناختی برهه های تاریخی را در هر زمینه ای از پدیده های  هنر ، نادیده انگا شت.

در این میان بی توجهی به سوپر استار ها یی چون " فردین " وامثال او که روزگارانی در این مملکت با وجود یک رقابت آزاد با سینمای دنیا ، توانستند که با محبوبیت خود در دلهای مردم، در کنار تقویت بنیه ی مالی سینما در تکامل وتوسعه ی  تکنیکی وفنی سینمانیز مؤثر باشند هیچ توجیهی  ندارد. در سرشماری سال 1344، سالی که فردین با  ایفا وخلق نقش تیپیک  "علی بی غم" در " گنج قارون" توانست دلها و گیشه هارا تسخیر کند، جمعیت ایران 25 میلیون نفر بود و 20 در صد از مردم بیسواد که " جلال آل احمد" در کتاب " خدمت وخیانت روشنفکران"  معتقداست که ( معمولا با ید آن را 15 درصد حساب کرد)  همه اش 5میلیون باسواد داشتیم واکنون نیز بعد از گذشت سالیان  وبا 80 میلیون جمعیت چنان درخششی را شاهد نیستیم  و باز همپای فیلم " قیصر " پر فروش ترین فیلم تاریخ سینمای ایران  -از نظر تعداد تماشاچی - محسوب می شود ،آیا همچنان رواست که ما منکر آن روشنایی ها ی خیره کننده بر پرده  های نقره ای سینما در دورانی نه چندان دور باشیم؟ اگر هم به قولی ، ابتذالی بود وحتما هم بود   ریشه ی آن ابتذال در تاریخ زمانه بود و تاثیر شیوه های مرسوم تبلیغاتی رژیم در کم وکیف زندگی مردمی بود که بعد از تجارب تلخ تاریخی  کودتای 28مرداد ، همه دلزده از سیاست وزندگی درجامعه ای نا متوازن از نظر طبقاتی ، دنبال یک استکان شا دی و سرور بودند تا با آن گرم شوند  و باامیدی هر چند واهی ، به فردایی نیامده وبهتر بیندیشند. محمد علی فردین در خا طراتش  ، در خصوص نگاه اش به سینمای قبل  از سال 57 و خصوصا  سینمایی که به" سینمای فردین " شهره بود  - نه سیمای مقلد شبه فردینی - چنین می گوید :«...من فقط برای تهران فکر نمی کنم.ایران فقط تهران نیست  و آن هم قشر روشنفکر وتحصیل کرده ی جامعه . اگر چه این قشر ، نقش مهم وسازنده ای دارند اما در کشوری زندگی می کنیم که 40 درصد مردم ، سواد خواندن ونوشتن ندارند. وقتی در مناطق دور افتاده ی ایران تفریح جوانان ، تما شای عبور ومرور وسایط نقلیه است من باید فیلمی بسازم که آن قشر محروم جامعه را سرگرم و در ضمن  پیامی از زندگی داشته باشد.» (5) وپیام فردین چه می توانست باشد جز آنچه همیشه در کلام اش موج می زد و می گفت: « واقعا " تختی " از نظز اخلاقی روی من تاثیر گذاشت. یعنی شاید من اگر چیزی دارم که می گویم ندارم ، باز هرچه دارم، از تختی دارم. از حسن اخلاقش ، از انسانیتش ، از ...» (6)

 

..............................................................................

 پی نوشت ها :

5 و6   به نقل از ماهنامه خاوران ، بهار 79 ، دوره جدید / ویژه نامه اجتماعی ص ۴

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.