مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

باران / شعری از علیرضا ذیحق

 http://s9.picofile.com/file/8293849776/%D8%B9_%D8%B0%DB%8C%D8%AD%D9%82.jpeg شعری از علیرضا ذیحق

باران

تو می مانی

تا خیابانها بجوشند

از غریو و خون .

تو می مانی

تا فردای امید

و خوشه های قرمز تاکستان .


 

 http://s9.picofile.com/file/8293849776/%D8%B9_%D8%B0%DB%8C%D8%AD%D9%82.jpeg شعری از علیرضا ذیحق

باران


تو می مانی

تا خیابانها بجوشند

ازغریو و خون .

تو می مانی

تا فردای امید

و خوشه های قرمز تاکستان .

بذر هایت را افشانده ای

روزی جوانه خواهند زد

حتی اگر سرخی خون تو سبزشان نکند .

شعله ها زبانه خواهند کشید

و گلوله ها پَر.

سینه ات را به آسمان می سایی

و خورشید ،

رنگین کمانی می سازد

تا دنیا با شادی اش تاب برود

و افشره ی انگور

آزادی را با جوهر عصیان مست کند .

امروز را در روزمرّگی خفه کردم

و فردا ، کاش مثل امروز نباشد .

تو خواهی ماند

و روز تو شب نخواهد شد

مثل عکسی از کوه

زیر تیغ آفتاب .

تنگ خُلقی نکن

خلق می روید

از سرب ، آتش و گدازه .

من با تو خواهم بود

و یاران ، با من و تو

 ما آرزوها را بغل خواهیم کرد

تا فراز ، قله و بلندایش.

ابر را مهتاب می شکافد

سنگ را آهن

و سربِ هوا را باران .

تو مثل رگباری

که در شب می باری

و تا صبح می پایی .

آواز ما آذرخشی خواهد شد

و کوچه ها

از کهکشان چتر ها

رنگین و پُر .


57/7/15

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.