مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

جنگ سبز نیست. / داستان کوتاه / مارال ذیحق

 https://s17.picofile.com/file/8422895126/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%B3%D8%A8%D8%B2_%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.jpg


 https://s17.picofile.com/file/8422895126/%D8%AC%D9%86%DA%AF_%D8%B3%D8%A8%D8%B2_%D9%86%DB%8C%D8%B3%D8%AA.jpg


جنگ سبز نیست. / داستان کوتاه / مارال ذیحق

 همه مادر را بغل کرده و واژه ها نصف و نیمه به گریه ختم می شدند. غم از در و دیوار خانه می بارید. این وسط دختر جوانی سینی در دست استکان های خالی چای را جمع می کرد. اشک  در چشمانش حلقه زده بود و بغضی  در گلویش سنگینی می‌کرد. جنگ همیشه نامهربان بود ولی با او بی رحم تر از همه. هیچ کس  غم اورانمی‌دید. او مانده بود با یک نامه ی تا خورده در جیبش که تنها یادگاراو بود و مرور یک عمرخاطرات نداشته .

نظرات 1 + ارسال نظر
ح طاهری پنج‌شنبه 9 بهمن 1399 ساعت 12:46

عالیست
ورود رسمی سرکار خانم ذیحق به عرصه قلم را تبریک می گوییم و آرزوی موفقیت داریم.

با مهر و درود به دوست گرامی ام جناب حیدر طاهری و آرزوی سلامت و شادکامی برای کل خانواده .

امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.