مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

زنانه نویسی و موانع مذکر در رشد خلاقیت های ادبی / مقاله ای از علیرضا ذیحق

https://s21.picofile.com/file/8443678700/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C.jpg


  

https://s21.picofile.com/file/8443678700/%D8%B2%D9%86%D8%A7%D9%86%D9%87_%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%DB%8C.jpg

 

زنانه نویسی و موانع مذکر در رشد خلاقیت های ادبی

علیرضا ذیحق

از آنجا که با هر سیستم حکومتی و باورهای پافشارانه ی سنت ، سیاست و فرهنگ ، به نگاه نوینی از انسان بر می خوریم و اوچ پرواز جنسیت ها با همه ی تفاوتها ی ساختاری در قوانین مدون ، همیشه کم و بیش به نفع مردان تمام می شود ، هیچ شکی وجود ندارد . سایه ی بلند تاریخ ، مردان را بیش از زنان فرصت بهره وری از عشق ، عدالت وآزادی را داده است و اگر با تعبیر” اریک فروم” از مفهوم آزادی موافق باشیم که می گوید : ” آزادی یعنی این که هرکس بتواند در جامعه عضوی فعال و و مسؤول باشد ” باید گفت که این فرصت را پیوسته سنت از زنان دریغ داشته و اگرهم در جوامعی لیبرالیسم این فرصت را کم و بیش فراهم آورده اما اقتدار سرمایه ، زن را از مسیر خلاقیت راستین ، به یک نوع بی عدالتی که هدف مقاصد مردان برای ارضای نیازهای مادی شان بوده سوق داده است . این شدت و حدت نیز گاه چنان با با باورهای دینی و توجیهات فرهنگی و ملی عجین شده که همه چیز موجه می نماید و این یورش نامرئی به هویت زن ، گاهی نه که مورد قبول قاطبه ی زنان بلکه با حمایت آنان نیز مواجه می شود .

در بحث از زنان در مقوله ی هنر نیز ، آنانی که قول نیما یوشیج از ” نیست هست به وجود می آورند ” ، تسخیر چشمگیر همیشه از آن ِ مردان بوده است و این ، نه که هرگز بیانگر توان وقابلیت وافر مردان نیست بلکه به نوعی نشان از جهانی دارد که امنیت زنان را مورد هجوم و تهدید قرار داده است .

سخن از مقوله ی روشنفکری نمی رانم که تحصیلات عالی اگرپا از دایره ی صرف علم آموزی فراتر نهاد وبا شغلی در خور و توأم با وقوف اجتماعی و طبقاتی همراه باشد ، زن و مرد را تاحدودی به یکسان در غلتک رشد و توسعه می اندازد و با پویایی آنان را در حوزه های اقتصادی ، نیل به امنیت و عدالت و آزادی ، و تسخیر فضاها یی جهت ثبوت و به مرحله ی عمل رساندن ِ قابلیت های نهفته ی زنان در دراز مدت و تلاش برای احقاق حقوق حقه ی شان نیز کاملا مؤثر می افتد واما اکنون سخن از حوزه ی هنر است و زنانه نویسی در ادبیات فارسی.

یکی از ویژگی های هنر ، همیشه بی رحمی و جبار بودن آن است و حدف نامهایی که حتی در رده های متوسط جای دارند و این نیز برمی گردد به راز جاودانگی در هنر که همیشه یک عده را در مسیر زمان جا می گذارد و فقط آنانی را تا ایستگاه آخر با خود می بَرَد که نبوغ و افسونی خاص را در خلاقیت آنها ، می شود سراغ گرفت . اما هر عصری نیزبرای خود چهره هایی دارد و بعضا هنرمندانی پابه عرصه ی خلاقیت می نهند که قادر به تسخیر دلها و قلوب می شوند و طبیعی است که پاره ای جاودانه می زیند و بسیاری نیز در تلطیف و رشد و ذوق عصرو نسلی که بعد ها می آیند تأثیرات شگرفی می نهند و هرچند که هرگز از آنان به عنوان غول های هنر ، یادی نشود .

ادبیات داستانی ایران و بالطبع حوزه ی هنری آن نیز بعد از مشروطه و خصوصا بعد از استقرار جمهوری اسلامی ، همگام پیچید گی هایی که با خود آورده و محدودیت ها و آزادی های مشروطی که ارمغان اش بوده ، یک اتفاقی را سبب شده و آن نیز ، کثرت زنانی است که به خلاقیت ادبی روی آورده و توانسته اند با انعکاس روحی نو از تعریفِ زنانگی و تجربیات ویژه ای که از زندگی آنان نشأت گرفته ، بازگو گر و قصه گوی دنیایی باشند که با عناصر زنانه ی درون آدمی الفتی نزدیک دارند . هرچند که چه زن و چه مرد هرکدام عناصری پنهان از زنانگی و مردانگی را در رفتار هاشان بازتاب می دهند اما با توجه به منحصر بودن تجارب هر فرد اعم از زن و مرد ، دنیای داستانی ما تنوع و ابعاد وسیعی یافته است که اگر زنان ، دست به خلاقیت نمی زدند هرگز شاهد چنین ژرفا و شخصیت های ویژه و نو نبوده ایم .

از سیمین دانشور و شهر نوش پارسی پوروغزاله علیزاده که خواهی نخواهی قله های ادبیات داستانی ما را فتح کرده اند و مترجمانی چون لیلی گلستان ، فرزانه طاهری ، الاهه دهنوی و نسترن زندی که امضا ء و تأثیر گذاری های خاص خود را در پهنه ی ادبیات داشته اند اگر بگذریم ، ظهور نویسندگان پیشرویی همچون منیرو روانی پور ، فریبا وفی ، میترا داور ، زویا پیرزاد،فرخنده حاجی زاده ، فرخنده آقایی ، فرشته نویخت ، فریبا حاج دایی و میترا الیاتی و دیگران هرگز چیزی از روی اتفاق نبوده است . آنان در کشمکش بودن و نبودنی چنین در جامعه ای که به تبع عرف و حکم ، چیزهایی را از آنان سخت دریغ داشته که با حقوق فردی و اجتماعی شان در تضاد بوده ، به بازتاب حس و شعوری یگانه و اما هرکدام به نوبت خود نو آورانه پرداخته اند که این رنگارنگی و اصالت را هرگز در ادبیات داستانی ایران شاهد نبوده ایم .

از ادبیات عامه پسند زنانه حرف نمی زنم که اینجا سخن از ذات هنر است و آثاری که توان همپایی با زمان را دارند و کهنگی را هرگز بر نمی تابند و دارای خصوصیاتی هستند که آن آثار را با ادبیات مدرن دنیا ، همسو کرده است . این نویسندگان زن که دوست دارم نام شیوا ارسطویی ، محبوبه موسوی ، مهستی محبی و شهلا زرلکی را نیزبه آنها اضافه کنم که کم و بیش با عملکرد متعهدانه ی خود به سه مورد زیر در اثارشان ، توجهی بخصوص داشته اند :

۱- به کشف و شناخت موقعیت ها ، لحظه ها و حوادثی در زندگی زنان موفق شده اند که اگر بخواهیم با زبان ” سیمین دانشور” بگوییم واقعا با این کشف هاشان ” هنر کرده اند ” .

۲- این شناخت هنری، تؤام با صورت مثالی از زندگی آدمیانی بوده است که با یگانگی حس ها ، معنویت ها و زندگی بشری پیوند ی ناگسستنی دارند .

۳- این آثار هم با اقبال خوانندگان کتاب فهم همراه بوده است و هم با استقبال منتقدین منصف .

این نظر گاه زنانه ، صرفا معطوف به نوشتن از آنیمای زنانه در زنان نبوده و در کنار عطوفت ها و مهرورزی های روان زنانه ، با آنیموس مردانه که خشم و اعتراض را نیز بازتاب می دهد ، همراهی کرده است و این نیز یک نقطه عطفی است که همیشه مرزهای ادبیات پیشرو را چه خالق اش مردان باشند و چه زنان ، از ادبیات مبتذل و عامه فهم و روایتگرِ تک بُعدی جدا می سازد.

ازآنجا که هنر جوششی از درون است و با جوهره ی ذوق و تخیل گره خورده ولی ، هیچ نویسنده ای بی الهام از پیشینه های ادبی دنیا و بی توجه به ریشه های بومی خود ، و بی دقت به نو آوری های ادبی و درون بی همتای خود که پیامدهای یک عمر زندگی در اجتماع را یدک می کشد ، به نبوغی فورانی دست نمی یابد و بی ممارست و عرق ریزی روح ، هیچ نامی ، نام آوری نامور نخواهد شد .

از ادبیات داستانی که بگذریم شعر زنان نیز غیر ازجاوادنه های فروغ فرخزاد و سیمین بهبهانی که گام اش را هرگز از قله های شعر جدانکرده ، استعدادهای نوینی را در بین زنان شاهدیم که کارهاشان سبک ، روانی و جسارت های خود را دارند و چنان با تصاویر بدیعی از مضامین شخصی، اجتماعی و اروتیک در آمیخته اند که از این میان می شود به نمونه کارهایی از منصوره اشرافی ، مینو نصرت ، زیبا کرباسی و شهلا بهاردوست به طور قاطع و امیدوارانه اشاره کرد و به نقد آنان پرداخت.

لازم به ذکر است که اسامی مورد اشاره کلا به هنرمندانی اختصاص داشتند که از میان بیش از پنجاه نویسنده ، مترجم و شاعرزن برگزیده شدند و به بیانی خواننده ی آثار شان یوده ام و طبیعتا خیلی ها هم هستند که من توفیق خواندن کارهایشان را نداشته ام و یا که دربین آنانی قرار دارند که هنوز جاپای محکمی را در گستره ی ادبیات نیافته اند و در مرحله ی نشروچاپ سیاه مشق هاشان هستند و در میان آنها جرقه های روشنی یافت می شوندکه هنوز برای مشتعل شدن نیازمند تجارب فراوان اند.


نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.