مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com
مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

مارال ( قصه ها ، شعرها و یادداشت های علیرضا ذیحق)

نقل مطالب ترکی و فارسی این وبلاگ در مطبوعات، کتب و شبکه های اجتماعی با ذکر نام نویسنده بلامانع است. alirezazihagh@gmail.com

گفتگو با شهلا بهار دوست ( شاعر معاصر) / علیرضا ذیحق

 

علیرضا ذیحق

گفتگو با شهلا بهار دوست

آشنایی ام با آثار " شهلا بهار دوست " از طریق دنیای مجازی بود . شعر هایش را در سایت های مختلف ادبی می خواندم و همچنان پی گیر آثارش بودم که رسیدم به سایت شخصی وی . " شهلا بهار دوست " چهره ای بود که من تازه می شناختم اش .




ادامه مطلب ...

گریز از مدار پوچی با عکاس دوره گرد / یادداشتی بر شعرهای " حامد رحمتی " / علیرضا ذیحق

http://s3.picofile.com/file/8197908134/_image001.jpg

 

گریز از مدار پوچی با عکاس دوره گرد

 

یادداشتی بر شعرهای " حامد رحمتی "

 

 بیشتراز آن که با نقدها و یادداشتهای ادبی اش در مطبوعات به ذهن بیاید ، به شعر و شاعری شهرت دارد و ترجمه هایش ازبان های ترکی استانبولی و آذربایجانی به فارسی و بالعکس. همچنین همت اش در بازشناسی چهره ی نام آور غزل ایران " حسین منزوی" که همشهری او در زنجان بود و حالا همسایه ی جهان است .

 

ادامه مطلب ...

بیراهه / شعری از علیرضا ذیحق

  http://s1.picofile.com/file/7942778816/Copy_of_a_z.jpgعلیرضا ذیحق

بیراهه

 

تو از سالهای دور می آیی

از جوانی ام

با نغمه و شور

وزیبایی ات که هنوز تُرد است .

ادامه مطلب ...

اسماعیل فصیح ، نویسنده ای تنیده در عشق، انتظار و مرگ / علیرضا ذیحق

اسماعیل فصیح ، نویسنده ای تنیده در عشق، انتظار و مرگ


با نگاهی به رمان " اسیر زمان " / علیرضا ذیحق

 

 

 

اسیر زمان

اسماعیل فصیح ( 1313ه.ش - 1386ه.ش )

چاپ اول: 1373

چاپ هفتم ، نشر آسیم ، تهران 1386

اسماعیل فصیح که آدمی را " اسیر زمان " و به عبارتی موجودی در چنگ طاعون زمان می دانست ، هرگز متعلق به خاکستانهای عتیق نبود و روحی بلند و آزاده داشت.او مبتلا به نوشتن بود و ابتذال و ساده پسندی ،در زندگی و آثار خلّاقه ی او هرگز جایی نداشت . منزوی بود و معترض و دلخون ا زاینکه آثارش در محاق ممیزی ، دچار تنگی نفس بودند .آثار او در سه دهه ی آخر زندگی اش ، جزو پرفروش های ادبیات داستانی ایران بودند و محبوب همه ی نسل هایی که عشق کتاب داستند . نویسنده ای پایه گذار که شیوه ی خاص خود را داشت و قصه هایش با یک حضور ملموس خیابانی، نبضی تپنده در بیان وقایع اجتماعی – سیاسی  عصر داشت . 

ادامه مطلب ...

اوستا کمال / داستان کوتاه / علیرضا ذیحق

http://s1.picofile.com/file/7942778816/Copy_of_a_z.jpgعلیرضا ذیحق

 

اوستا کمال

 داستان کوتاه

نه که مردم صفحه بگذارند و بخواهند با آبرویش بازی کنند ، نه ؟ موضوع اصلا این نبود . دار وندارش را باخته بود و در وبرزن می دانستند که همین روزها از این محل خواهند رفت . یعنی قبلا زنش قهر انداخته و از دست هفت طرف همسایه که مرتب سؤال پیچش می کردند ،رفته بود خانه ی دخترش که پابه ماه بودو فقط کمال مانده بود .

همه می گفتند :

" زنش چنان کمالی بسازد که از کنارش صدتا کمال سبز شود .سر پیری و معرکه گیری این حرفها را هم دارد .یکی که حیا را بخورد و آبرو را قی کند باید که به این پیسی بیاُفتد." 

ادامه مطلب ...