گفت و شنودی با منصوره اشرافی
شاعر ، نویسنده و نقاش
منصوره اشرافی هنرمندی متعهد است که هم شعر می نویسد و هم نقاشی می کند . در هردو زمینه تلاشی فراگیر دارد و اما نقد ها و یادداشتهای ادبی او ، با بینش ژرفی که وی از تاریخ نقد و نظریه های ادبی دارد و شناخت اش از ادبیات معاصر ، بخشی دیگر از خلاقیت وی را نیز بازتاب می دهد . در " مجموعه شعر " این تاج خار" و دیگر اشعاری که از وی در مطبوعات و سایت های مجازی منعکس شده ، وی را شاعری می بینیم که نبض خیابان در شعرش می تپد و انسان و شأن زمینی اش ، تقدسی چون صورت مثالی آدمی- که آدمیت اش هست- دارد . شعرهایش لبریزاز تصویر و استعاره ، به سادگی گرایش دارند و عین عریان کردن روح آدمی ، با زبانی نمادین وخاص ، در استتارآن نیز می کوشد .
ادامه مطلب ...
علیرضا ذیحق
گفت و
گو با علیرضا عطاران
داستان نویس و منتقد ادبی
نازکای شعر امروز و چشمان هزارساله
شعری که مولود الهام ، حس، شعور و تصمیم آدمی برای انعکاس و بیان تجربه ها ی فردی و جمعی و همچنین ارتعاش خیزابهای ملتهب درون باشد وهمچنین بی قید به اجبار وزن و قالب و نگاه های برآمده ازکلیشه و سنت ، هنری پیشرو است .
ادامه مطلب ...
قاسم ترکان
گامهایی با کتاب "زخم شیشه " و علیرضا ذیحق
کتابی دیگربا نام" زخم شیشه " از علیرضا ذیحق را پیش رو دارم . مجموعه قصه ای است که ذیحق طی سالیان گذشته پرداخته است و ازهمه بیشتر " زخم شیشه " بامن آشناست . یا بهتر بگویم من با " زخم شیشه " آشنایی چندین ساله ای دارم ، آن آشنایی که پیوند محکی با " آدینه"* داشت .
ادامه مطلب ...
یادداشتی بر داستان های " فریبا حاج دایی"
با نگاهی به قصه ی "روزی که عاشق زنم شدم "
" فریبا حاج دایی " که او را باقصه ها ، ترجمه ها و پژوهش های ادبی اش می شناسیم ، از چهره های جوانی است که شاخص ترین بُعد ِ خلاقیت او را در قصه هایش باید جست . او جزو چند نویسنده ی مطرح ادبیات داستانی در میان جوانان ِ دهه ی هشتاد است و برای همین ، هروقت که به این برهه ی خاص فکر می کنم بی اختیار یاد یکی از یادداشتهای " منیرو روانی پور "می افتم که می گوید :" نمی دانم خیابانی که تویش دخترکی قدم نزند ، به چه درد می خورَد ؟ "