علیرضا ذیحق
سوئد ده معرکه
حیکایه
بیزیم محله ده همیشه عجیب قریب حِکایه لر دیل لرده دولاشاردی. آمما او گون کی آللاه دان خبرسیز بیر ائششک جعفر جینّی نین خانیمینا چپ باخدی وِائششک همان دَیقه پیچاقلاندی،داها ایناندیم هر اوشئیه کی گؤزوم له گؤرمه سَم ده ، گرک شوبهه م اولمایا.اوسیرادان او قادینا کی بیرگون چیخمیشدی کوللویون تپه سینه و جماعته بیرقورد اَلی گؤستَریردی کی هرگون یوخوسونا گلیب آمما دونَن یوخودا اونو تورا سالاراق قوردون اَلین بیلک دن کسمیش دی .
ادامه مطلب ...علیرضا ذیحق
بهترین بابای دنیا
داستان کوتاه
جوان سر به زیری بود و تمام در و همسایه غیر ازخودش که آن وقتها سوگند دروغ را هیچ نمی پسندید ، حاضر بودند که به پاکی و نجابت او قسم بخورند . هرجا هیئت حسینی بپا بود جزو خادمان مجلس بود . اما این جوان باهمه ی اعتقادات دینی اش ، ته دل اش کورسویی نیز از عشق می دید و وقتی به عشق اش فکر می کرد از اتاقی که به درو دیوارش پوسترهای قدّیسین را چسبانده بود درمی رفت که مبادا دچار معصیت شود . تو این مواقع با خود می اندیشید :
ادامه مطلب ...